Counters

Monday, July 04, 2011

خدا به عنوان تنها ولی و حامی


کسی که خدا پشتیبانش باشد ، نیاز به حامی وپشتیبان دیگری ندارد. تمام جهان در قبضه خدای تواناست .خدا تمام موجودات آسمان وزمین را خلق کرده است ، بنابراین چنین کسی بر همه چیز قادر است. او قادر است درمیان مشکلات ، بنده گرفتارش را نجات بخشد. این کار برای خدا خیلی ساده است ، فقط کافی است بندگان به خدا توکل کنند. فردی که خدا حامی او باشد ، تمام دیکتاتورهای دنیا را به زانو در می آورد. کسانی که به خدا تکیه دارند ، از هیچ چیزی باک ندارند. معمولا انسانها برای روز مبادای فرضی ، پول وامکانات جمع می کنند، پیش مدیران ریاکاری انجام می دهند، تا یک روز آن مدیر به دردش بخورد و کارش را راه بیندازد. پیش فامیل ودوستان خوش زبانی وچاپلوسی می کنند، تا یک روز دوستان وفامیل به دردش بخورند.چنین فردی خدا را به عنوان تکیه گاه انتخاب ننموده است. چنین فردی عملا خدا را به عنوان حامی قبول ندارد. به همین خاطر کل انرژی صرف چاپلوسی و ریاکاری می کند و بر گناهان قبلی خویش می افزاید. اما اگر به خدا توکل می کرد و خدا را به عنوان تنها حامی خویش انتخاب می کرد، در آینده با مشکلی روبرو نمی شد و مشکلاتش بوسیله خدا حل می شد. حل مشکلات برای خدا خیلی ساده است. خدایی که آسمان وزمین در قبضه اوست، خیلی راحت قادر است مشکلات بنده اش را به بهترین نحو حل کند. خدای قادر و متعال به عنوان حامی و ولی کافی است. کافی است در زندگی به خدا توکل کنید و تنها خدا را به عنوان ولی ومولای خود انتخاب کنید ، مشکلات شما به راحتی حل خواهد شد.

شیطان به عنوان همنشین و همدم


هر کسی خدا را فراموش کند،شیطان را به عنوان همدم خویش انتخاب نموده است. انسان فقط یک راه برای خوشبخت شدن دارد و آن هم فراموش نکردن خداست. به محض فراموش کردن خدا ، شیطان بر او حمله آورده و همدم او می شود. خیلی از افراد در جامعه کنونی دچار اعمال ناپسندی همچون دزدی ،غیبت ، تهمت و...می شوند.هر کار بدی که انجام می شود، قبلا در ذهن مورد مباحثه بوده است. این مباحثه بین روح انسان و جن همنشین صورت می گیرد. هر فردی از بدو تولد، یک جن با او همنشین می شود. وظیفه این جن وسوسه فرد است. کسی که بتواند در مقابل وسوسه های جن مقابله کند ، وارد بهشت خواهد شد. جنها از نوادگان شیطان هستند و ایده های شیطان را ترویج می کنند. به همین خاطر خدا می فرماید: ای بنی آدم ، شیطان سرسخت ترین دشمن شما است. کسی که دستورات خدا را پشت گوش بیندازد، کلا به همنشینی با اجنه و شیاطین تن داده است و این یعنی بدبختی بسیار بزرگ. عمل صالح مثل سپر عمل می کند. ایده های ذهنی به تنهایی نمی توانند نفس آدمی را تزکیه دهند و نمی توانند آدمی را از دست شیاطین نجات دهند. بلکه ایده های ذهنی حتما باید همراه با عمل صالح باشد.افراد زیادی در جامعه وجود دارند که حرفهای زیادی بلدند اما اکنون در دام شیطان افتاده اند.
یک فرد معتاد ، تقریبا همه چیز می داند ، اما به علت دور شدن از خدا، در تله شیطان افتاده است. بعضی ها فکر می کنند که اعتیاد یک بیماری است ، اما این چنین نیست. اعتیاد یعنی دور شدن از خدا. یعنی فراموش کردن خدا.
بعضی ها در جامعه ما ، زکات نمی پردازند ، نماز به جا نمی آورند ، روزه نمی گیرند، اما در مرحله سخن، به اندازه صدها کتاب می دانند . وقتی به او می گویی که چرا نماز به جا نمی آوری ، می گوید "دل حساب است" . چنین فردی خدا را فراموش کرده است و بدون اینکه خود بخواهد ( البته در اصل خود خواسته است) در تله شیطان افتاده است.

Monday, June 07, 2010

فرزندان خویش را نکشید

بنام خدا

خدا همه درخواستها را جواب می دهد
(فرزندان خویش را نکشید)

اگر از خدا بخواهید ، خدا حتما و بدون استثناء درخواست شما را برآورده می کند. زیرا او قادر مطلق و آفریننده تمام جهان است. چیزی نیست که از عهده او خارج باشد. درمان هر بیماریی ، حل هر مشکلی برای خدا خیلی ساده است. بعضی امور از نظر ما غیر ممکن است اما برای خدا کن فیکن است. فرعون دنبال بچه های کوچک بود . هر بچه کوچکی که می یافت ، می کشت. اما خدای قادر متعال خواست که قدرت خویش را به فرعون نشان دهد. خدا کاری کرد که موسی دقیقا در آغوش خود فرعون بزرگ شود. این عظمت خداست. خدا هر کاری که اراده کند ، به بهترین نحو انجام می دهد.داستان زیر اخیرا در زندگی برای من اتفاق افتاده است. آن را نقل میکنم ان شاء الله که آموزنده است.
حدود ده ماه پیش همسرم متوجه شد که باردار است و یک بچه در راه است. چنده ماه بعد پیش پزشک رفتیم. او هم برای تعیین وضعیت جنین ، برای همسرم آزمایش سونوگرافی و خون نوشت. آزمایش خون انجام شد و پیش پزشک معالج رفتیم. خانم پزشک بعد از نگاه کردن به آزمایش به ما گفت : جنین را سقط کنید زیرا این بچه ناقص الخلقه متولد خواهد شد. این خبر آنچنان ما را ناراحت کرد که همسرم تا چند روزی افسرده بود. پیش مرکز بهداشت هم که می رفتیم ؛ بعد از نگاه کردن به آزمایش ، به ما می گفتند که بچه را سقط کنید. ما هم می گفتیم که آخه گناه دارد و او هم یک موجود زنده است. ما حق نداریم حکم مرگ یک موجود زنده ، که خدا آن را آفریده است ، را صادر کنیم. از همه مهمتر اینکه خدا خودش اکیدا دستور داده است که سقط چنین ممنوع است. ما نمی توانیم از دستور خدا سرپیچی کنیم.

[17:31] ولا تقتلوا اولدكم خشية املق نحن نرزقهم واياكم ان قتلهم كان خطءا كبيرا
[17:31] فرزندان خود را از بيم فقر نکشيد. ما براي آنان و نيز براي شما روزي فراهم مي کنيم. کشتن آنها گناهي است بزرگ.

مسئول مرکز بهداشت گفت که : به دنیا آوردن یک بچه ناقص الخلقه ظلم است به خود بچه و به خودتان و به جامعه. صلاح بر این است که سقطش کنید. حتی طوری شد که پزشک معالج از همسرم ناراحت شد و دیگر او را ویزیت نکرد. همه کسانی که از این ماجرا مطلع بودند رای بر سقط جنین دادند به جز عده بسیار کمی. اما ما از خدا ترسیدیم و بعد از کلی کلنجار رفتن و بحث کردن با خود ، تصمیم گرفتیم که بچه را سقط نکنیم و در عوض از خدا بخواهیم که بچه سالم به ما عطا کند.
ما شب و روز با تصرع و زاری از خدا می خواستیم . زیرا می دانستیم که هیچ کاری برای خدا غیر ممکن نیست. خدا غیرممکن ترین کارها را در دقیقه نود ، ممکن می سازد. فقط کافی است که از ته دل از خدا بخواهیم. با این وضع زندگی ما متحول شد. همه اش از عظمت و بزرگی و قدرت خدا حرف می زدیم. همه اش از توانایی های خدا حرف می زدیم. پیش خود گفتیم که خدایی که تمام دنیا را آفریده است خیلی ساده قادر است که بچه ما را سالم به ما تحویل دهد. خدا بالاتر از هر پزشک و آزمایشی است. فقط خدا می داند که در داخل رحمها چیست!

[31:34] ان الله عنده علم الساعة وينزل الغيث ويعلم ما في الارحام وما تدري نفس ماذا تكسب غدا وما تدري نفس باي ارض تموت ان الله عليم خبير

[31:34] علم آن ساعت (پايان دنيا) نزد خداست.* اوست كه باران را فرو مي فرستد و او آنچه در رحمهاست، مي داند. هيچ نفسي نمي داند كه فردا چه اتفاقي برايش خواهد افتاد و هيچ كس نمي داند كه در كدام سرزمين خواهد مرد. خداست داناي مطلق، آگاه.

همه پارامترهای زندگی دست خداست. خدا خودش فرموده است که من را بخوانید تا جواب دهم. خدا خلف وعده نمیکند. با این وضع زندگی ما خیلی بهتر و متحولتر شد ، بطوریکه در یک ماه مانده به تولد بچه ، کاملا مطمئن شدیم که بچه سالم است و حتی دیگر در آن مورد نگران نبودیم. این یقین بر اثر خواندن خدا بدست آمده بود. آنقدر مطمئن بودیم که کوچکترین نگرانیی نداشتیم. بعد از نه ماه بچه به دنیا آمد. شکر خدا که بچه کاملا سالم بود.
قدرت خدا بالاتر از هر قدرتی است. اگر می خواهید قدرت خدا را در زندگی خویش تجربه کنید ، از او با تضرع و زاری بخواهید. خدا جواب می دهد. درمان هر بیماریی و هر دردی برای خدا ممکن است. خدایی که موسی را در آغوش فرعون و دشمنش بزرگ میکند. خدایی که تمام آسمانها و زمین را آفریده است. خدایی که تدبیر هفت آسمان و تمام موجودات درون آن برعهده اوست. خدا از هیچ چیزی غافل نیست. همه چیز را می بیند ، همه چیز را می شنود. خدای قادر متعال را شکر و سپاس.



Tuesday, May 11, 2010

عظمت خدا


خدا بزرگتر است از آن چيزي است كه ما فكر مي كنيم. خدا در فكر و اندازه انسان نمي گنجد. انسان حتي نمي تواند از چند ماهي كوچك به مدت يك روز نگهداري كند. اما خدا ميلياردها موجود زنده را در روي زمين رزق و روزي مي دهد. خدا تمام موجودات را بدون هيچگونه خللي غذا مي دهد . چه كسي به جز خدا قادر است كه چنين سيستمي را كنترل كند؟ آيا خدا براي بندگانش كافي نيست.يك ماه پيش همراه همسرم چند ماهي كوچك خريديم. اما ماهي ها فقط به مدت يك روز دوام آوردند و مردند. بعد پيش خود گفتيم كه: ما نتوانستيم حتي به مدت يك روز چند ماهي كوچولو را حفظ كنيم! اما خدا ميلياردها ماهي را در اقيانوسها نگهداري ميكند و آنان را حفظ مي كند. پس چرا خدا براي بندگانش كافي نباشد؟ عظمت خدا در ذهن انسان نمي گنجد. اگر فقط يك لحظه تعداد موجودات زنده روي كره زمين را در ذهن خويش تصور كنيد ، به عظمت و قدرت خدا ايمان خواهيد آورد. متوجه خواهيم شد كه تمام امور دنيا در دست خداست . بنابراين خدا براي بندگانش كافي است و بايد همه رو به خدا بياوريم و فقط از او كمك بخواهيم و فقط به او دل ببنديم.

[39:36] اليس الله بكاف عبده ويخوفونك بالذين من دونه ومن يضلل الله فما له من هاد

[39:36] آيا خدا براي بنده اش کافي نيست؟ آنها تو را با معبوداني که در کنار او قرار مي دهند، مي ترسانند. هر که را خدا به گمراهي فرستد، هيچ چيز نمي تواند او را هدايت کند.

Tuesday, January 19, 2010

عذاب دنیایی

عذاب خدا در دنيا چگونه است؟ خداي قادر متعال در سوره القلم مثال زيبايي در اين مورد زده است كه قابل توجه است. داستان عده اي باغ دار است كه داراي باغ پر محصولي بوده اند. باغداران با هم ديگر عهد مي بندند كه صبحگاهان محصولات خود را برداشت كنند و نگذارند كه كسي متوجه برداشت شود ، مخصوصا فقرا و مساكين. آنان نمي خواستند كه از محصولات باغ خويش مقداري را به نيازمندان دهند و نمي خواستند در اين راه نان و نوايي به غير خودشان برسانند و نمي خواستند كه چند فرد ديگر را هم به كار گيرند و به اين طريق نون چند خانواده ديگر را هم فراهم كنند. به باغ خويش مطمئن بودند و به مقدار محصولات باغ اطمينان يافته بودند. موقعيت اجتماعي خويش را براساس باغ بنا كرده بودند. از پول زيادي كه عايدشان مي شد براي خود وجهه و مقامي در جامعه ساخته بودند. پيش مردم و فاميل پز مي دادند. بسيار از وضعيت خويش مطمئن بودند. اما يك روز در طي شب تا دم صبح خداي قادر متعال طوفاني بر باغ فرستاد و آن را كامل بي ثمر ساخت و تمام ميوه ها را از بين برد و درختهاي باغ كامل خشك شد. صاحبان باغ صبحگاه همديگر را صدا زدند تا يواشكي بروند و محصولات را برداشت كنند. آنها پيش خود مي گفتند كه با برداشت محصول ديگر پولدار مي شويم و از فقر نجات پيدا خواهيم كرد. پيش خود برنامه هاي متعددي براي پولها مي ريختند. آنها از اين برنامه ها كامل مطمئن بودند و صد در صد در برداشت محصول شك نمي كردند. اما هنگامي كه به باغ رسيدند و وضعيت طوفان زده را مشاهده كردند ، آثار پشيماني در چهره همه ظاهر شد. باغ كامل نابود شده بود ، نه فقط براي يك سال ، نه فقط ميوه ها ، بلكه درختها هم كامل خشكيده بودند. پيش خود گفتند كه اي واي ديگر هيچي نداريم ، ما چقدر در اشتباه بوديم. در ميان آنها فردي دنيا ديده بود كه مقداري از ديگران پرهيزكارتر بود. به بقيه گفت اي دوستان ما مي بايست خدا را در نظر مي داشتيم. يادتان مي آيد كه حق فقير و مسكين را نمي داديد ، يادتان مي آيد نمي خواستيد كه در درآمد خويش كسي ديگر را هم شريك كنيد ؛ يادتان مي آيد كه نمي خواستيد كه يك بيكار ديگر را هم با خود شريك كنيد ؛ يادتان مي آيد ... همگي گفتند كه واقعا ما از حد تجاوز كرده بوديم و در اين حالت به سرزنش همديگر مي پرداختند و تقصير را گردن همديگر مي انداختند. اين گروه پشيمان بودند و پيش خدا گفتند كه توبه مي كنيم و از خدا تقاضا داريم كه بهتر از اين باغ را به ما عطا كند.

داستاني كه نقل شد نمونه بارزي بود از يك عذاب دنيايي.

[68:33] كذلك العذاب ولعذاب الاءخرة اكبر لو كانوا يعلمون

[68:33] چنين بود مجازات. اما عذاب آخرت بسيار بدتر است، اگر فقط مي دانستند.

اين چنين عذابها براي همه پيش مي آيد .در كل در دنياي فاني دو نوع عذاب وجود دارد كه يكي به عنوان هشدار است مثل عذاب صاحبان باغ كه داستانش در بالا آمد و يكي ديگر عذاب سخت تر كه منجر به نابودي مي شود و عذاب كنندگان در كل نابود مي شوند مثل عذاب قوم لوط و نوح ؛ و ديگر راه برگشتي وجود ندارد.

پس دو نوع عذاب دنيايي داريم:

1- عذاب هشدار مثل عذاب صاحبان باغ در داستان سوره القلم

2- عذاب نهايي مثل عذاب قوم لوط و نوح

عذاب نوع دوم خاتمه دهنده است و عذاب شوندگان براي هميشه بدبخت مي شوند اما عذاب نوع اول يك نوع هشدار است ؛ كساني كه از اين عذاب دنيايي درس مي گيرند و به طرف خدا بر مي گردند و توبه نصوح مي كنند ، خدا آنها را مي بخشد. اما كساني كه عذابهاي نوع اول را بدون توبه و توجه پشت سر مي گذارند ، عذاب نهايي در انتظار آنها خواهد بود و براي هميشه بدبخت مي شوند.

اكثريت مردم ايران خداي يكتا را نمي خوانند و به جاي آن مقدسين خويش را مي خوانند. به همين خاطر مشكلات اقتصادي ، ركود اقتصادي ، فساد اداري ، عدم آزادي هاي مشروع ، كاغذبازي در ادارات، عدم پيشرفت در صنعت و كارهاي بنيادي ، واردات زياد ، صادرات اندك ، بيكاري ، خشكسالي ، بي كفايتي مسئولين و روءسا و صدها مورد ديگر گريبانگير مردم شده است. اينها همه اش عذابهاي نوع يك است و اينها فرصتي است كه خداي بخشنده به آنها مي دهد. اگر مردم از اين عذابها و هشدارها درس نگيرند ، بعد از مدتي عذاب نهايي (نوع دوم) بر آنها نازل خواهد شد.

[68:17] انا بلونهم كما بلونا اصحب الجنة اذ اقسموا ليصرمنها مصبحين

[68:18] ولا يستثنون

[68:19] فطاف عليها طائف من ربك وهم نائمون

[68:20] فاصبحت كالصريم

[68:21] فتنادوا مصبحين

[68:22] ان اغدوا على حرثكم ان كنتم صرمين

[68:23] فانطلقوا وهم يتخفتون

[68:24] ان لا يدخلنها اليوم عليكم مسكين

[68:25] وغدوا على حرد قدرين

[68:26] فلما راوها قالوا انا لضالون

[68:27] بل نحن محرومون

[68:28] قال اوسطهم الم اقل لكم لولا تسبحون

[68:29] قالوا سبحن ربنا انا كنا ظلمين

[68:30] فاقبل بعضهم على بعض يتلومون

[68:31] قالوا يويلنا انا كنا طغين

[68:32] عسى ربنا ان يبدلنا خيرا منها انا الى ربنا رغبون

[68:33] كذلك العذاب ولعذاب الاءخرة اكبر لو كانوا يعلمون

[68:34] ان للمتقين عند ربهم جنت النعيم

[68:17] ما آنان را آزموديم، چنانکه صاحبان آن باغ را آزموديم، کساني که سوگند خورده بودند صبحگاهان محصولات را برداشت خواهند کرد.

[68:18] آنها كاملا مطمئن بودند.

[68:19] در حالي كه آنها خواب بودند از جانب پروردگارت (توفاني) ويران كننده از آنجا گذشت.

[68:20] هنگام صبح، آن باير شده بود.

[68:21] صبحگاه يكديگر را صدا كردند:

[68:22] "بياييد تا محصول را برداشت كنيم."

[68:23] در طول راه، آهسته با يكديگر مي گفتند:

[68:24] كه از اين پس هيچ يك از آنها تهيدست نخواهد بود.

[68:25] آنها از برداشت محصول خود كاملا مطمئن بودند.

[68:26] اما هنگامي كه آن را ديدند، گفتند: "ما چقدر در اشتباه بوديم!

[68:27] "اكنون، هيچ چيز نداريم!"

بايد " انشاءالله " مي گفتند

[68:28] در ميان آنها آن كس كه پرهيزكار بود گفت: "اي كاش (خدا را) تجليل كرده بوديد!"

[68:29] آنها گفتند: "تجليل پروردگارمان را. ما از حد تجاوز كرده ايم."

[68:30] آنها به سرزنش يكديگر پرداختند.

[68:31] آنها گفتند: "واي بر ما. ما گناه كرديم.

[68:32] "باشد كه پروردگارمان بهتر از اين به ما عطا كند. ما به پروردگار خود توبه مي كنيم."

[68:33] چنين بود مجازات. اما عذاب آخرت بسيار بدتر است، اگر فقط مي دانستند.

[68:34] پرهيزكاران نزد پروردگارشان سزاوار باغ هاي فرح بخش شده اند.

Sunday, January 03, 2010

آيا انسان اشرف مخلوقات است؟

همانطور كه ميدانيد ما قبلا در يك دنياي ديگر بوده ايم و در آن دنياي قبلي گول ادعاي شيطان را خورديم و به دو دسته موجودات سركش ( انسانها - جنها ) و دو دسته موجودات مطيع و تسليم (ملائك - جمادات و حيوانات) تقسيم شديم. ملائك فريب شيطان را نخوردند اما جمادات فريب شيطان را خوردند ، اما بلافاصله توبه كردند. جنها و انسانها توبه نكردند. جنها بيشتر به سمت شيطان گرايش دارند و انسانها كمتر از جنها به سمت شيطان گرايش دارند. خداي قادر توانا اين دو گروه را از بهشت بيرون كرد و به آسمان يكم تبعيد كرد تا تحت يك آزمايش ( آخرين آزمايش) قرار گيرند . انسانها در كره زمين آزمايش مي شوند و جنها در محدوده آسمان يكم آزمايش مي شوند. جنها مي توانند در محدوده آسمان يكم حركت كنند و نشانه هاي خدا در آسمان و زمين را ببينند و به سمت خداي يكتا گرايش پيدا كنند. هر انساني در بدو تولد يك جن همنشين با او نيز متولد مي شود. جنها نماينده ايده هاي شيطان هستند و در طول زندگي ، جنها وسوسه هاي شيطان را به ما القا مي كنند و مدام در ذهن ما مشغول وسوسه و ترغيب به انجام گناهان هستند. انسانها به طور متوسط 70 سال عمر مي كنند اما جن همنشين انسان بعد از مرگ انسان آزاد مي شود و چند هزار سال ديگر عمر مي كند. انسانها از بدو تولد يكتاپرست به دنيا مي آيند اما جنها از بدو تولد شيطان پرست به دنيا مي آيند . به همين خاطر خدا سن زيادي به جنها اعطا كرده است تا كه فرصت بيشتري براي برگشت به سوي خدا داشته باشند.

خيلي از مردم نمي دانند كه چرا ما به زمين آمده ايم. نميدانند كه چرا خدا دستور به سجده ملائكه بخاطر آدم داد. بر اين اساس فكر ميكنند كه انسان از ملائك بالاتر است و اشرف مخلوقات است. اما اين ايده كاملا اشتباه است. انسان هيچوقت از ملائك بالاتر نيست. انسان اگر از ملائك بالاتر بود ، وضعش اين نبود. خداي مهربان در آيه اي از قرآن بيان ميدارد كه آدم و حوا بوسيله وسوسه شيطان از بهشت رانده شدند. آنها فكر كردند كه شيطان راست ميگويد. شيطان به آنها گفت : پروردگارتان فقط به اين دليل شما را از اين درخت منع كرد، که شما را از فرشته شدن و دست يافتن به حيات جاودان بازدارد." همانطور كه مي بينيد فرشته شدن ( تكونا ملكين ) يكي از آرزوهاي آدم و حوا بوده است و اين خود نشان ميدهد كه مقام آدم از مقام فرشتگان بالاتر نيست. فرشتگان هيچوقت از امر خدا سرپيچي نمي كنند اما آدم و حوا كردند. يك فرد با پاكي و ترس از خدا مزيت پيدا مي كند.

[7:20] فوسوس لهما الشيطن ليبدي لهما ما وري عنهما من سوءتهما وقال ما نهكما ربكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا ملكين او تكونا من الخلدين

[7:20] شيطان آنها را وسوسه کرد، تا بدن هايشان را که بر آنها پوشيده بود، نمايان کند و گفت: "پروردگارتان فقط به اين دليل شما را از اين درخت منع كرد، که شما را از فرشته شدن و دست يافتن به حيات جاودان بازدارد."

ظواهر زندگي

خيلي از مردم به ظواهر زندگي مي چسبند و خوشبختي را در آن جستجو ميكنند. تصور كنيد كه چند فنجان قهوه را پيش شما مي آورند و به شما تعارف ميكنند. اكثر افراد انتخاب قهوه را براساس زيبايي و شكيل بودن ليوان انتخاب ميكند. كمتر كسي به محتواي ليوانها توجه ميكند. شايد نوع قهوه ها در ليوانها متفاوت باشد و اصلا شايد قهوه نباشد! بيشتر مردم در زندگي خويش ، بيشتر به ليوانها اهميت ميدهند ، كمتر كسي به خود قهوه توجه ميكند. در انتخاب زن و يا شوهر بيشتر به ظاهر و ماديات اهميت مي دهد ، ايمان زياد اهميتي ندارد. براي او اهميت ندارد كه شوهر و يا زن آينده اش چه نظري راجع به خدا دارد. به همين خاطر است كه اكثريت جوانان بعد از ازدواج به بن بست مي رسند و با مشكلات زيادي مواجه مي شوند و در زندگي زناشويي آرامش ندارند.

[30:7] يعلمون ظهرا من الحيوة الدنيا وهم عن الاءخرة هم غفلون

[30:7] آنها فقط به چيزهاي اين دنيا كه براي آنها قابل ديدن است اهميت مي دهند، در حالي كه به كلي از آخرت غافل هستند.

اطمينان به خدا ( کودک به مادرش بازگردانيده شد )

ما بايد به خداي مهربان اطمينان كنيم. بايد به خدا ايمان بياوريم. بايد ايمان داشته باشيم كه با اجراي دستورات خدا به هدف خويش مي رسيم. هر امري از فرامين خدا براي ما يك شفا خواهد بود ، فقط اگر ما به دستورات خدا ايمان داشته باشيم. مثلا اگر شما ايمان داشته باشيد كه دستور خدا در مورد شفا بوسيله عسل ، دستوري است بدون رد خور ؛ در اين حال عسل كار تمام داروها را براي شما ميكند. اما اگر شما نسبت به دستورات خدا سهل انگار باشيد ، نشان مي دهيد كه زياد به خدا اطمينان نداريد و در نتيجه عسل در بهبود شما زياد موثر نيست. خداي مهربان دستور ميدهد كه نماز بخوانيد تا شما را از فحشاء و منكر دور كند. اگر شما به دستورات خدا ايمان قلبي نداشته باشيد ، نماز هم در وضعيت شما تاثيري ايجاد نميكند. خدا به مادر موسي وحي ميكند كه پسرش را به آب بيندازد. مادر موسي فرد مومني بود و به خدا اعتماد كرد و نتيجه اش را هم گرفت. هم بچه اش نجات پيدا كرد و هم بچه اش دوباره به او بازگردانيده شد. اين است مزد ايمان به خدا.

[28:7] واوحينا الى ام موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه في اليم ولا تخافي ولا تحزني انا رادوه اليك وجاعلوه من المرسلين

[28:7] ما به مادر موسي وحي كرديم: "به او شير بده و هرگاه جان او را در خطر ديدي، بدون ترس يا اندوهي او را به رودخانه بينداز. ما او را به تو بازخواهيم گرداند و او را يكي از رسولان قرار خواهيم داد."

[28:12] وحرمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل ادلكم على اهل بيت يكفلونه لكم وهم له نصحون

[28:12] ما او را از پذيرفتن شير هر دايهاي منع كرديم. سپس (خواهر او) گفت: "من مي توانم خانوادهاي را به شما نشان دهم كه مي توانند او را براي شما بزرگ كنند و از او کاملا مراقبت نمايند.

فرصتى براى به يادآوردن خدا: قبل ازخوردن، نام خدا را ذکر کنيد. استفاده از تمام فرصت ها براي ياد کردن از خدا.

يكي از جنبه هاي پرستش خدا ذكر و به ياد داشتن هميشگي خداست. خيلي از مردم اين جنبه از پرستش را فراموش كرده اند. خداي قادر متعال روزي پنج نماز براي ما گذاشته است تاكه روزي پنج بار خدا را بياد آوريم. يك اصل در قرآن وجود دارد و آن اين است كه : هر آنچه كه بيشترين تقدس را در ذهن شما دارد ، و بيشتر از همه دوستش داريد ، خداي شماست. ما بايد خداي قادر متعال را مدام در ذهن خويش داشته باشيم . خدا را هميشه به ياد داشتن مثل يك سپره براي دوري از گناهان. به همين خاطر خداي مهربان ميفرمايد كه قبل از ذبح و غذا خوردن ، خدا را ياد كنيد و او را به خاطر نعمتهايش سپاس گوييد.

[6:119] وما لكم الا تاكلوا مما ذكر اسم الله عليه وقد فصل لكم ما حرم عليكم الا ما اضطررتم اليه وان كثيرا ليضلون باهوائهم بغير علم ان ربك هو اعلم بالمعتدين

[6:119] چرا از آنچه نام خدا بر آن ياد شده است، نمي خوريد؟ او آنچه را برايتان حرام است، با جزئيات کامل بيان کرده است، مگر آنکه ناچار شويد. درواقع، بسياري از مردم بدون دانش، با عقايد شخصي خود، ديگران را گمراه مي کنند. پرورگار تو از متجاوزان کاملا آگاه است.

حتي اگر در آينده قصد انجام كاري را داريد ، بگوييد كه اگر خدا بخواهد. اينجوري مدام در همه چيز خدا را به ياد داريد و مثل يك سپر دفاعي در مقابل شيطان عمل خواهد كرد.

[18:23] نگو كاري را در آينده انجام خواهي داد،

[18:24] بدون آنكه بگويي: "به خواست خدا."* اگر فراموش كردي، فورا پروردگارت را به ياد آور و بگو: "باشد كه پروردگارم مرا ارشاد كند تا بار ديگر بهتر عمل كنم."

بعضي ها منظور از ذكر و ياد خدا را كج فهميده اند. مثلا يك تسبيح دستشان ميگيرند و مدام الله اكبر مي گويند. اما اگر وقتش برسد ، غيبتهاي خويش را هم پشت سر دوستان و مردم ميكنند. اين نشان ميدهد كه ذكر آنها از خدا فقط تقليد كوركورانه است. تقليد كوركورانه هميشه كارها را خراب ميكند. ذكر و نام خدا بايد آگاهانه باشد ؛ نه اينكه براي خواب كردن خود و رياكاري به كار رود. ذكر و ياد خدا يعني اينكه اگر چيزي فروختي و يا خريدي ، خدا را در نظر داشته باشي. اگر به مهماني رفتي ، خدا را به ياد داشته باشي و غيبت نكني و از خدا بترسي و هزاران اگر ديگر.

ابديت بهشت و جهنم

يهوديها فكر ميكردند كه جهنم براي آنها هميشگي نيست. ميگفتند كه آنها به مقدار گناهي كه كرده اند در جهنم مي سوزند ، بعد از آتش بيرون آورده ميشوند و وارد بهشت ميشوند! اين ايده بعد از مدتي در ميان مسلمانان هم رواج پيدا كرد. اما خداي قادر متعال حكيم تر اين حرفهاست. كسي كه استحقاق بهشت را داشته باشد ، مستقيم بدون عذاب وارد بهشت خواهد شد و كسي هم كه استحقاق جهنم را داشته باشد ، براي هميشه وارد جهنم خواهد شد. خداي قادر متعال لفظ خالدين (ابدي) را براي جهنمي ها بكار ميبرد و اين نشان ميدهد كه كسي كه وارد جهنم شود ، ديگر بيرون بيا نيست.

[2:80] وقالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودة قل اتخذتم عند الله عهدا فلن يخلف الله عهده ام تقولون على الله ما لا تعلمون

[2:81] بلى من كسب سيئة واحطت به خطيءته فاولئك اصحب النار هم فيها خلدون

[2:80] بعضي گفته اند: "مدت دوزخ محدود است و جز براي چند روز در آن نخواهيم بود." بگو: "آيا شما از خدا چنين عهدي گرفته ايد- خدا هرگز خلاف عهدش عمل نمي کند- يا از جانب خدا چيزي مي گوييد كه نمي دانيد؟"

[2:81] مسلما، كساني كه گناه مي كنند و با اعمال پليدشان احاطه مي شوند، ساكنان دوزخ خواهند بود؛ آنها تا ابد در آن ماندگارند.

مجددا دقت کنيد که به چه چيز حق تقدم مي دهيد (داستان)

بايد دقت کنيد که چه چيز را در راس قرار مي دهيد در زندگي دنيا. آيا بدست آوردن مال دنيا و ماشين مدل بالا براي شما مهم است يا كمك به فقرا و خويشاوندان.

[17:18] من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصلها مذموما مدحورا

[17:18] هر كس اين زندگي زودگذر را انتخاب كند و به آن اولويت دهد، ما فورا هر آنچه را كه تصميم بگيريم به او خواهيم داد، سپس او را به جهنم محكوم مي كنيم، جايي كه تا ابد زجر مي كشد، حقير و شكست خورده.

[18:46] المال والبنون زينة الحيوة الدنيا والبقيت الصلحت خير عند ربك ثوابا وخير املا

[18:46] پول و فرزندان لذت هاي اين دنيا هستند، اما اعمال پرهيزكارانه از جانب پروردگارت پاداشي جاودانه و اميدي بسيار بهتر در بر دارد.

داستان واقعي (اسم غير واقعي) :

سعيد در خانواده فقيري متولد شده بود. پدر و مادرش از نظر مالي بضاعت چنداني نداشتند. پدرش روزي فقط چند هزار تومان كاسب بود و با همين پول زندگي ساده اي را مي گذراندند. سعيد آدم درسخواني بود و بالاخره وارد دانشگاه شد. با تلاش پدر و مادرش مدرك مهندسيش را اخذ كرد و مشغول كار شد . اما سعيد ، سعيد قبلي نبود. زيرا او در فكر بدست آوردن ماشين آخرين مدل بود. او در فكر گرفتن يك زن با كلاس بود. به همين خاطر پولي كه بدست مي آورد را مدام ذخيره ميكرد و چيز قابل توجهي به پدر و مادرش نميداد. پدر و مادر براي او زحمت كشيده بودند و سعيد مي بايست به آنها كمك ميكرد. سعيد با توجه به اينكه پول خوبي بدست مي آورد ، ولي مشكلاتش چند برابر شده بود. زيرا او در فكر خريدن ماشين مدل بالا و خانه چند صد متري و مد روز بود . حتي زكات اموال بدست آورده را هم پرداخت نميكرد. غافل از اينكه دنيا همينجوري نمي ماند و هميشه شرايط بر وفق مراد نيست. چند سال بعد زن گرفت ، زنش آدم با ايماني نبود و بيشتر به ظواهر زندگي اهميت مي داد. خرجهاي زيادي دست سعيد مي گذاشت ،از قضاي روزگار سعيد كارش كساد شد. بعد از مدتي با زنش اختلاف پيدا كرد و زنش تقاضاي مهريه اش را كرد و سعيد دارو ندارش را از دست داد. بايد دقت کنيد که چه چيز را در راس قرار مي دهيد . اگر ماديات و ظواهر زندگي را در راس امور زندگي خويش قرار مي دهيد ، بعد از مدتي به زمين مي خوريد. اين قاعده دنياست. براي همه اينجوري بوده است و خواهد بود. اگر مي خواهيد كه به زمين نخوريد ، ماديات و ظواهر زندگي را در راس امور قرار ندهيد.

[18:46] پول و فرزندان لذت هاي اين دنيا هستند، اما اعمال پرهيزكارانه از جانب پروردگارت پاداشي جاودانه و اميدي بسيار بهتر در بر دارد.

Tuesday, December 15, 2009

درخواست از خدا حتما جواب می دهد

درخواست از خدا حتما جواب مي دهد. فقط بايد خالصانه براي خدا باشد. خدا آن چيزي را اجابت مي كند كه در ته دل ماست ، نه آن چيزي كه بر زبان مي رانيم. بعضي ها بچه شان مريض است ؛ آنها ظاهرا از خدا كمك ميخواهند اما از ته دل شفاي بچه را نمي خواهند فقط به حالت رسمي و كلاسيك از خدا مي خواهند. خدا به آنچه كه در دلهاست اهميت ميدهد. حتي مشركين زماني كه در وسط دريا گير مي كردند ، در اين حالت خالصانه و از ته دل خدا را مي خواندند(نه كه فقط يك كتاب دعا را حفظ كرده باشند) . به همين خاطر خداي توانا دعايشان را استجابت كرد. زيرا از ته دل بود و فقط زباني نبود. اما خيلي از مسلمانان از خدا مي خواهند و اجابت نمي شود ، زيرا واقعا آن چيز را نمي خواهند ، فقط جهت تقليد آن دعاها را مي خوانند. يا بعضي ها دعاهاي مشخصي را در يك كتاب جمع كرده اند و همينها را ذكر زبان خويش كرده اند و هر هفته آن را طي مراسم خاصي مي خوانند. چنين افرادي دعايشان مستجاب نمي شود زيرا واقعا نيازهاي خويش را درك نكرده اند و حتي وقتي هم از خدا مي خواهند ، تقليد مي كنند. خواستن از خدا بايد آگاهانه و از ته دل باشد . حتي مشركين در زمان مشكلات خالصانه و آگاهانه و از ته دل ( زيرا از ته دل نجات خويش را مي خواستند) خدا را ميخواندند و خدا هم دعاي آنان را مستجاب ميكرد. خداي توانا اعلام مي دارد كه خدا را به حالت تضرع و زاري بخوانيد. يعني بايد بايد در مقابل خدا تسليم بود. اينجا منظور تضرع و زاري ساختگي نيست. بعضي ها در حين دعا كردن تضرع و زاري را بر خود تحميل مي كنند. بلكه تضرع و زاري بايد خودش بيايد. غير ممكن است كه چيزي از خدا بخواهيم و اجابت نكند ، فقط به اين شرط كه واقعا بخواهيم. بعضي ها از خدا مي خواهند ولي به خدا اطمينان ندارند زيرا در طول زندگي هيچوقت ندانسته اند كه چطوري از خدا بخواهند و به همين خاطر دعايشان مستجاب نشده است ، به همين خاطر نسبت به خواستن از خدا مشكوك شده اند. زكريا در سن كهولت از خدا بچه مي خواهد. خدا بهش مي دهد. اين خواست خداست. شايد از نظر علمي بچه دار شدن براي يك پيرزن و پيرمرد ممكن نباشد ، اما وقتي خدا بخواهد مي شود.

[2:186] واذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لي وليؤمنوا بي لعلهم يرشدون

[2:186] و چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، من هميشه نزديکم. هرگاه مرا بخوانند من به دعاي آنان پاسخ مي دهم. مردم بايد به من پاسخ دهند و به من ايمان آورند، تا ارشاد شوند.

داستان واقعي از زبان خود فرد گوينده:

چند سال پيش در يك جايي مسئول امتحان بودم. يك خانمي آمد و امتحان داد ، اما من نتوانستم او را قبول كنم چون واقعا هيچي بلد نبود . قبول كردن او خيانت به بقيه بود و از همه مهمتر خيانت به آن صنف بود. فرداش پدر خانمه اومد و از من تقاضا كرد كه او را قبول كنم. من هم بهش گفتم كه شرمنده نميتوانم چون دخترتون واقعا چيزي بلد نيست ، بره بخونه يك بار ديگر بياد امتحان بده. يكي اومد به من گفت كه ميدوني كه اين آقا كيه ! اين رئيس كاروان حجه و خيلي پرنفوذه ، بهتره كه دخترش را قبول كني و الا برات مشكل ايجاد مي كنه. من كه اين را شنيدم ، زياد برام مهم نبود. بعد فرداش پدره دوباره اومد و صراحتا به من گفت كه بايد دخترمو قبول كني و الا كاري مي كنم كه از اين جا بيرونت كنند. من هم جا خوردم و متوجه شدم كه گير آدم بي ايماني افتاده ام (جالب اينجا بود كه رئيس كاروان حج هم بود) . شايد خدا ميخواست منو آزمايش كنه. بعد من بهش گفتم كه نه عزيزم من نميتوانم قبولش كنم. او دوباره منو تهديد كرد كه ميره وزارت اطلاعات و گزارش اين كار منو ميده. بعد من بهش گفتم كه آخه من چكار كرده ام و به وزارت اطلاعات چه ارتباطي دارد؟ بعد گفت ميره پيش رئيسم و كاري ميكنه كه اخراجم كنند. من هم از اين حرفهاش يك كمي ناراحت شدم زيرا تازه اين كارو پيدا كرده بودم. اين آقا آنقدر شيطان تو جلدش رفته بود كه يك دقيقه هم آرام و قرار نداشت و مدام از يك تهديد به سراغ تهديد ديگر مي رفت. بعد گفت كه دخترم گفته كه تو بهش نظر بد داشته اي. من ديگر از اين حرفش ناراحت شدم و تا حال كه عصباني نبودم ، ديگر نتوانستم خودم را كنترل كنم و اونو از اطاقم بيرون كردم. اونم مستقيم پيش رئيسم رفت تا كه منو از آنجا بيرون كنه.

من آنقدر اعصابم خرد بود كه بيدرنگ به خونه رفتم. اما يك چيز مهم يادم رفته بود و اون هم خدا بود. بله من در تمام اين ماجراها خدا را از ياد برده بودم. اون فرد برام مشكل ايجاد كرد اما من از خداي خودم براي حل مشكل كمك نخواستم و اونو اصلا به ميان نياوردم. در اين حالت توبه كردم و كامل تسليم بودم و با حالت تضرع و زاري از خدا خواستم كه اين مشكل من را حل كند. حالت تسليمي كه در مقابل خدا پيدا كردم ، به من آرامش داد. آرامش عجيبي پيدا كردم. پيش خود گفتم بابا نهايتش اينه كه از اونجا بيرونم ميكنند و ميروم يك كار ديگر ميكنم. يك روز گذشت و بعد از يك روز يكي در خونه مون را زد . ديدم كه همان حاجي است كه آن بلا را سرم آورد. با يك جعبه شيريني اومد. از من عذر خواهي كرد و گفت كه ديشب خواب بدي ديده و اومد براي همه چيز عذر خواهي كرد و رفت پيش همكارانم در اداره و از آنها هم عذرخواهي كرد. در آنموقع من به خداي خويش ايمان آوردم. ايمان آوردم كه اگر خدا بخواهد دل بدترين آدم هم موقت نرم مي شود تا مشكل بنده اش را حل كند. زيرا كاري نيست كه خدا نتونه انجام بدهد.

ناسپاسی (داستان)

سعيد حدودا پنج سال بود كه زن گرفته بود. سعيد يك خصوصيت خوب داشت و آن هم اين بود كه از غير خدا طلب كمك نمي كرد ، اين خصوصيت او واقعا خیلی خوب بود. اما زنش اين مورد را رعايت نمي كرد. بعد از پنج سال هنوز بچه دار نشده بودند ؛ او از خداي قادر توانا درخواست بچه كرد. بالاخره خدا بعد از پنج سال يك بچه به آنها داد. متاسفانه بچه بعد ازچند هفته تنگي نفس گرفت و روانه آي سي يو شد. لحظه حزن انگيزي بود ، بعد از پنج سال نازايي ، صاحب يك بچه بشي و آن بچه هم تنگي نفس داشته باشد. دكترها گفتند كه بچه احتمال اش كم است كه برگردد. زن سعيد خيلي هول شد. يكي از زنهاي فاميل به زن سعيد توصيه كرده بود كه براي بچه نذر قمر بني هاشم بكنند تا بلكه قمر بني هاشم گوشه چشمي به بچه شان داشته باشد. زن اين پيشنهاد را به او داد. سعيد خيلي تعجب كرد و با عصبانيت و حسرت گفت اي زن :

آخه من مگه بچه ام را از قمر بني هاشم گرفته ام كه حالا از او طلب كم كنم. اون موقع كه بيكار بودم خدا يك كار برام فراهم كرد ، اون موقع كه هيچي نداشتم ، از خدا خواستم و خدا در حد خودم بهم داد ، اون موقع كه بچه نداشتيم ، از خدا خواستم كه بچه بهمون بده ، خدا بهمون داد. حالا كه توي اين مشكل گير كرده ايم ، بايد از يكي ديگه كمك بخواهم و پاي يكي ديگر را ميان بكشم. آخه مگه قمر بني هاشم كار برام جور كرد؟ مگر قمر بني هاشم وضع ماليمو خوب كرد ؟ مگر قمر بني هاشم بهم بچه داد؟ مگر ...؟ پس چرا من از يكي ديگه طلب كمك كنم ؟ پس چرا من از يكي ديگه شفاي بچه ام را بخواهم؟ چرا اعصابم را خرد ميكني ؟ اي خداي مهربان تو خودت شاهد باش كه من هيچوقت چنين ناشكريي را مرتكب نخواهم شد. من آنقدر نمك نشناس نيستم كه محبتهاي تو را فراموش كنم و از يكي ديگر طلب كمك كنم. اي خداي توانا همانطور كه خيلي چيزها بمن دادي ، از تو خاضعانه ميخواهم كه بچه ام را بهم برگردوني. يك روز گذشت ، پرستار به زن اعلام كرد كه همين امروز ميتوني بچه را ترخيص كنيد زيرا علائم نشان مي دهد كه بچه حالش كاملا خوب است. اين داستان واقعي بود. اما اسم غير واقعي بود. اين داستان زيبا من را ياد سخنان پيامبر ابراهيم مي اندازد . آنموقع كه پدرش و قومش از او خواستند كه از بتها طلب شفاعت كند و ابراهيم سرباز زد و جملات تاريخي و ناب خويش را گفت كه بايد با آب طلا نوشت و به ديوار مساجد و عبادتگاهها كوبيد.

[26:78] "يكتايي كه مرا آفريد و مرا هدايت كرد.
[26:79] "يكتايي كه به من غذا و آب مي دهد.
[26:80] "و هنگامي كه بيمار شوم، او مرا شفا مي دهد.
[26:81] "يكتايي كه مرا مي ميراند، سپس دوباره مرا زنده مي كند.
[26:82] "يكتايي كه اميدوارم در روز قضاوت گناهان مرا بيامرزد.
[26:83] "پروردگار من، به من حكمت عطا فرما و مرا در شمار پرهيزکاران قرار ده.

درواقع خداست كه همه چيز به ما مي دهد. اين نعمت خداست كه ما بوسيله آْن نفس مي كشيم. اين رزق و روزي خداست كه ما آن را مصرف مي كنيم. اين خداست كه ما را از مشكلات نجات مي دهد ، اين خداست كه براي شما كار فراهم مي كند ، اين خداست كه به شما آنقدر امكانات داده است كه بتوانيد اينترنت در خانه خود داشته باشيد. حالا آيا ناسپاسي نيست كه كسي غير از او را بخوانيم و قمر بني هاشم را در كارهايي كه اصلا وابدا دخالتي نداشته است ، دخالت دهيم. آيا اين بزرگترين ناسپاسي نيست؟

Monday, August 17, 2009

Thursday, August 06, 2009

مريضي روح و جسم

همانطور كه ميدانيد ما قبلا در يك دنياي ديگر بوده ايم و در آن دنياي قبلي گول ادعاي شيطان را خورديم و به دو دسته موجودات سركش ( انسانها و جنها ) تقسيم شديم. جنها بيشتر به سمت شيطان گرايش دارند و انسانها كمتر از جنها به سمت شيطان گرايش دارند. خداي قادر توانا اين دو گروه را از بهشت بيرون كرد و به آسمان يكم تبعيد كرد تا تحت يك آزمايش ( آخرين آزمايش) قرار گيرند . انسانها در كره زمين آزمايش مي شوند و جنها در محدوده آسمان يكم آزمايش مي شوند. جنها مي توانند در محدوده آسمان يكم حركت كنند و نشانه هاي خدا در آسمان و زمين را ببينند و به سمت خداي يكتا گرايش پيدا كنند. هر انساني در بدو تولد يك جن همنشين با او نيز متولد مي شود. جنها نماينده ايده هاي شيطان هستند و در طول زندگي ، جنها وسوسه هاي شيطان را به ما القا مي كنند و مدام در ذهن ما مشغول وسوسه و ترغيب به انجام گناهان هستند. انسانها به طور متوسط 70 سال عمر مي كنند اما جن همنشين انسان بعد از مرگ انسان آزاد مي شود و چند هزار سال ديگر عمر مي كند. انسانها از بدو تولد يكتاپرست به دنيا مي آيند اما جنها از بدو تولد شيطان پرست به دنيا مي آيند . به همين خاطر خدا سن زيادي به جنها اعطا كرده است تا كه فرصت بيشتري براي برگشت به سوي خدا داشته باشند. جنها ديده نمي شوند اما هر انساني بوسيله جن همنشين خويش شب و روز وسوسه مي شود و جنها در اين راه تمام تلاش خود را مي كنند. اگر شما وسوسه هاي شياطين را جدي بگيريد ، پريشاني روح نصيب شما ميشود. پريشاني روح مريضي تن را به ارمغان مي آورد. يكي از پيامدهاي سلطنت شيطان ، مريضي و بي عدالتي و فقر است. وسوسه شيطان (كه از طريق جنهاي همنشين القا مي شود) باعث مي شود كه در جامعه بي عدالتي ، فقر ، مريضي روحي و مريضي جسمي گسترش پيدا كند. زماني كه شما جذب مال دنيا شويد و آرامش را در مال دنيا و ظواهر فريبنده دنيا جستجو كنيد (چيزي كه جنهاي همنشين به شما القا مي كنند) ، خودبخود روح شما تحت كنترل جنها قرار مي گيرد. جنهاي همنشين هيچوقت صلاح شما را نمي خواهند ، بلكه فساد شما را مي خواهند. به همين خاطر روح شما مريض مي شود. البته اكثريت افراد هيچوقت اين را باور ندارند و متوجه نيستند كه روحشان مريض است. به همين خاطر است كه براي بدست آوردن مال دنيا حرص و جوش مي خورند و در راه بدست آوردن مال دنيا و ظواهر دنيوي ؛ رياكاري ، فريب در معامله ، كم فروشي ، غيبت ، نگاههاي شهوت انگيز و ... انجام ميدهند ؛ تمام اين اعمال شيطاني نشان از مريضي روحي دارد. خيلي از مردم روحشان مريض است و در واقع به وسيله جنها مريض شده است. اما جالب اين است كه خود خبر ندارند و حتي ممكن است به اين حرف بخندند. كساني كه روحشان مريض شد و فريب وسوسه هاي شيطان را خوردند ، خودبخود بدن و جسم آنان تحت كنترل شياطين قرار مي گيرد. در نتيجه سلولهاي بدن شروع به شورش كرده و در نتيجه بدن هم مريض مي شود. در واقع مريضي جسم نتيجه در اختيار نهادن روح به شياطين است. وقتي شما كنترل روح خويش را به جن همنشين سپردي و طبق وسوسه هاي شيطان عمل كردي ، بعد از مدتي روح شما اسير شياطين مي شود و در نتيجه و نهايتا بدن شما هم تحت كنترل آنان قرار مي گيريد زيرا جسم تابع روح است. بدن شما كه تحت كنترل آنان قرار گرفت ، دچار مريضي و نافرماني مي شود. اين وعده خداست كه شيطان در زمين خونريزي و مريضي و فساد به ارمغان مي آورد (2:30). اين مورد در مورد افراد جامعه هم صدق مي كند . وقتي كه اكثريت افراد يك جامعه فريب وسوسه هاي شيطان را خوردند و طبق آن پيش رفتند و همه به دنبال مال دنيا و ظواهر دنيوي حرص و جوش خوردند ، در نتيجه اكثريت افراد جامعه روح خويش را در اختيار اجنه قرار داده اند و اين در اختيار نهادن روح ، تن را مريض مي كند و بعد از مدتي سيستم اداري آن جامعه دچار بحران مي شود و در نتيجه سيستم اداري و حكومتي آن جامعه دچار بحران شده و در واقع مريض ميشود و در نتيجه رياكاري ، انجام نماز براي غير خدا ، خواندن غير خدا در ادعيه و شعائر ديني ، رشوه ، ربا، مريضيهاي جديد جسمي و روحي ، آرمانهاي دروغين و كاذب ، شغلهاي كاذب ، ترور و ... گسترش پيدا مي كند. در جامعه اي كه زنها و مردهاش مدام مشغول چشم و هم چشمي هستند و غيبت و ريا همه جا را فرا بگيرد ؛ خود بخود افراد آن جامعه مريض روحي هستند و كم كم مريض جسمي هم ميشوند. به همين خاطر است كه خيلي از افراد جامعه در طول زندگي مدام مشغول جمع آوري مال دنيا هستند . اما بعد از اين كه با حرص و جوش و ريا و فريب مال دنيا را تا حدي جمع كردند ، در اين موقع يهو دچار مريضي ميشوند و آن همه مال كه جمع كرده بودند به دردشان نمي خورد ودر نهايت با دارو و دكترو هزار دردسر ديگر چند سال ديگر با زجر زندگي مي كنند. اين مورد ربطي به ثروتمند بودن يا فقير بودن افراد ندارد و ممكن است كه طرف در راه بدست آوردن پول و مال دنيا حرص و جوش و ريا وفريب هم بكار ببرد و به آن هم نرسد و ناكام بماند. تنها راه چاره پناه بردن به خداست . اينجاست كه يكتاپرستي خود را نشان ميدهد. كساني كه يكتاپرستند و مال دنيا پرست نيستند و در راه بدست آوردن آن ريا وفريب انجام نمي دهند؛ از نظر روحي سالمند و حتي اگر روزي مريض شوند ، پناهي به جز خدا نخواهند داشت. آنان هيچوقت گول موقعيتهاي اجتماعي را نمي خورند و در نتيجه از نظر روحي سالمند. به مثالهاي زير توجه كنيد:

مثال يك : احمد تحت فشار روحي بود. آخر او چند ماه بود كه مدرك مهندسيش را اخذ كرده بود. همه خانواده او را تحت فشار قرار داده بودند و از او انتظار داشتند . همه از او انتظار داشتند كه بعد از مدركش ، پول پارو كند ، زيرا خانواده او فكر ميكردند بقيه در جامعه اينجوري هستند. اما احمد در ته دلش ، نميخواست كه پول را هدف زندگيش قرار دهد. او مدركش را نگرفته بود كه با ريا و كلك پول بدست بياورد. او مي خواست يك زندگي سالم داشته باشد. اما خانواده و زن و فرزند از او انتظار داشتند. زيرا چشم و هم چشمي خانواده اش را تحت تاثير قرارداده بود. همين مورد روح او را ناآرام كرده بود. آخر او تا حدي ميتوانست پول بدست بياورد. براي بدست آوردن پول بيشتر، مي بايست تا حدي كلك ميزد. مي بايست مجوز چندين ساخت و ساز غير استاندارد را تاييد مي كرد. در دو راهي عجيبي قرار گرفته بود. اما اين وسوسه شيطان بود. احمد در قرآن خوانده بود كه به پدر و مادرت احترام بگذار و حرف آنان را گوش كن تا وقتي كه تو را به شرك دعوت نكرده اند. اما كلك و فريب در معامله يك نوع شرك بود. بله اگر او اين مجوز را تاييد ميكرد، با اين كار مال دنيا را شريك خدا قرار ميداد و خودش را براي هميشه بدبخت ميكرد. خوشبختانه او از خواب غفلت بيدار شد و تحت فشار خانواده و زن و بچه ها تسليم نشد و همچنان شغل سالم را در پيش گرفت. درست است كه پول زيادي كسب نميكرد اما وجدانش راحت بود ؛ مهمتر از همه روحش سالم بود و با خيال راحت وبا اتكا به خدا زندگي ميكرد . خانواده اش را هم نصيحت كرد تا كه هميشه خدا را درنظر داشته باشند.

مثال دو : او دو سال بود كه شوهر كرده بود ، يكي از فاميلها آنها را براي شام دعوت كردند . خانه فاميلشان خيلي بزرگ بود و وسايل داخل آن گرانقيمت بود. زماني كه از مهماني برگشتند ، شوهرش را مورد سرزنش قرارداد كه چرا ما چنين زندگيي نداريم! آن روز يك دعوا و مشاجره انجام گرفت ، بطوريكه براي چندين روز اعصاب هر دو خورد شد. اجنه او را وسوسه كرده بودند و او وسوسه اجنه راجدي گرفته بود. در واقع خدا را فراموش كرده بود و بهمين خاطر بود كه مريضي روحي به او روي آورده بود ، اما او خود نمي دانست. روابط همسري آنها هم خراب شده بود. بر طبق آفرينش خدا ، زن و مرد وسيله آرامش همند اما آنها حالا آرامش را از هم گرفته بودند. اين مورد خطر بزرگي براي آنها بود زيرا ممكن بود كه شوهر از نظر مالي وسعت نداشته باشد و تحت تاثير آن حرفها قرار گيرد و براي تهيه خانه اي در حد خانه فاميلشان ، دست به ريا و دروغ و رشوه بزند و به اين طريق دنيا و آخرت هر دو خراب مي شود.

نتيجه :

چندي پيش يك مقاله از برادر احمد نيشيتوبا در اينترنت ديدم كه در انجا گفته بود كه : مريضي تن مربوط به وسوسه جنهاست. مسيح مريض را شفا ميداد. يك مريض را پيش مسيح آوردند و از او خواستند كه مريضيش را شفا دهد. مسيح ابتدا با خدا راز و نياز كرد واز خدا خواست كه اين مريض را شفا دهد. اما نكته جالبتر اين است كه مسيح ايمان را شرط شفا قرار داده بود . يعني اگر شما به خدا ايمان داشته باشيد و مال دنيا را شريك او قرار ندهيد و از غير خدا تقاضاي كمك نكنيد ، يعني اينكه وسوسه جن همنشين را جواب نداده ايد و در نتيجه به امر خدا ، روح شما سالم خواهد بود و مريض جسمي هم نميشويد مگر اينكه خدا بخواهد . خداي مهربان به مسيح چنين قدرتي داده بود كه مريضي ها را شفا دهد. اما در دوره جديد مسيح وجود ندارد تا كه مريضيها را شفا دهد. اما تنها چيزي كه توي قرآن شفا اعلام شده است ، (به اذن و خواست خدا) عسل است. در اين دوره جديد كه تمام مواد غذايي شيمايي و مصنوعي است و حالت صددرصد طبيعي ندارند ، بعد از مدتي بدن انسان پر از سم ميشود ؛ داروها هم چندان موثر نخواهند بود. چيزي كه خدا براي نسل جديد تجويز كرده است و همان كار شفا را انجام ميدهد ، عسل (البته عسل طبيعي) است. اين پيام خداست كه توسط برادر احمد نيشيتوبا براي جامعه بشريت آورده شده است . يعني عسل طبيعي به اذن خدا و با ايمان به خدا ، بدن را متعادل و متوازن نگه ميدارد و در نتيجه از مريضيهاي مختلف پيشگيري ميكند؛ اين معجزه قرن است .

Sunday, July 19, 2009

زندگي براي خدا

ريا چهره عوض كرده است. در دوره اي از زمان براي ريا نماز به جا آورده مي شد و شعائر دين مورد سوء استفاده قرار مي گرفت و به اين ترتيب مي خواستند نشان دهند كه آدمهاي دينيي هستند ، آن هم ديني كه مورد پسند اهل منفعت است. اما حالا آن روي سكه مورد هدف شيطان است. يك زماني خيلي ها با سوء استفاده از دين ، اسم دين را خراب مي كنند و در نتيجه خيلي ها از دين گريزان مي شوند و حتي خيلي از نمازهاي خويش را خط مي زنند ، بطوريكه فقط زماني كه در خانه خويش هستند ، نمازها را به جا ميآورند ، فقط براي اينكه نشان دهند اهل دين نيستند، زيرا دين نزد مردم خراب شده است! شيطان هيچوقت دست بردار نيست و از چهار جهت همه را گول مي زند. زندگي براي خدا اينطوري نيست. اين يعني زندگي براي مردم. يعني يك بام و دو هوا.

[107:0] بسم الله الرحمن الرحيم

[107:1] ارءيت الذي يكذب بالدين

[107:2] فذلك الذي يدع اليتيم

[107:3] ولا يحض علي طعام المسكين

[107:4] فويل للمصلين

[107:5] الذين هم عن صلاتهم ساهون

[107:6] الذين هم يراءون

[107:7] ويمنعون الماعون

[107:1] آيا مي داني چه كسي واقعا ايمان را تكذيب مي كند؟

[107:2] آن كسي است كه با يتيمان بدرفتاري مي نمايد.

[107:3] و از طعام دادن به تهيدستان طرفداري نمي كند.

[107:4] و واي بر كساني كه نماز مي خوانند-

[107:5] ولي به نماز خود كاملا بي توجه هستند.

[107:6] آنها فقط تظاهر مي كنند.

[107:7] و آنها انفاق را منع مي نمايند.

در زندگي براي خدا همه چيز براي خداست. نماز و اعمال عبادي فقط به خدا اختصاص مي يابد.كسي به جز خدا خوانده نميشود. نمازها فقط به خدا اختصاص مي يابد.

[6:162] قل ان صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العلمين

[6:162] بگو: "نماز من، اعمال عبادي من، زندگي من و مرگ من، همه مطلقا به خدا اختصاص دارد، آن پروردگار عالم.

د ر آيه بالايي چهار چيز مهم جلب توجه مي كند و آن هم عبارتند از :

1- صلاتي

2- نسكي

3-محياي

4-مماتي

جالب اين است كه چهار عبارت كليدي بالا 19 حرف دارند و خود آيه همه 38 حرف است. 38 يعني 19 * 2. كسي كه براساس آيه بالايي زندگي كند ؛ همه چيزش را به خدا اختصاص مي دهد. نمازش ، اعمال عباديش و مرگ و زندگيش را هم به خدا اختصاص مي دهد. ريا و دو رويي چيزي است كه نفس را به نابودي مي كشاند و پاكي نفس را مي گيرد و قلب آدمي را سنگين مي كند. اگر در اين زندگي دنيايي و فاني نتوانيم ريا را از خود دور كنيم ، حكم به نابودي خويش داده ايم و براي هميشه بدبخت مي شويم. براي مثال به چندين نمونه از رياكاريهاي جامعه فعلي توجه كنيد:

مثال يك : شيطان خيلي راحت مردم را با استفاده از حيله فرقه گرائي و قوم گرائي برده خويش مي كند . معمولا هيچ گروه و فرقه اي تمام حرفهايش غلط نيست.معمولا فرقه هاي منحرف از ده تا ايدئولوژي كه دارند، دوتاش درسته و بقيه منحرف. با همان دو تا ايدئولوژي درست طرفدار جذب مي كنند. اما همين كه وارد فرقه و گروه شديد ، بقيه اصول را مطرح مي كنند. به همين خاطر است كه بايد اسلام بدون فرقه را پذيرفت. فرقه گرائي و بحثهاي فرقه اي دل آدمي را كبود مي كند و او را ريا كار پرورش مي دهد. توصيه ميكنم كه زندگي خويش را به فرقه خاص و گروه خاصي اختصاص ندهيد و فقط خدا را در نظر داشته باشيد. در فرقه گرائي فقط بتها عوض ميشود. كسي كه بحثهاي فرقه اي راه مي اندازد نشان مي دهد كه نفسش بسيار ضعيف است و هنوز در كنترل شيطان است. خدا ما را از فرقه گرائي منع كرده است. مهم اين است كه تو خودت را از دست شيطان نجات دهيد و به طرف خدا بازگردي. با بحثهاي فرقه اي خود بخود (بدون اين كه خود متوجه شويد) تحت كنترل شياطين قرار مي گيريد.

مثال دو : نماز و روزه به جا مي آورد و نسبت به بعضي چيزها خود را پايبند نشان مي داد فقط براي اينكه اهداف حزب خاصي را تامين كرده باشد . زندگي او براي خدا نيست بلكه براي حزبش است. اين يعني ريا.

مثال سه : نماز و روزه به جا نمي آورد ، فقط به اين دليل كه مردم فكر نكنند او جزو گروه خاصي است ، زيرا منفعت او در اين است. اين يعني زندگي براي مردم نه خدا. اين يعني يك بام و دو هوا در دين.

مثال چهار : فاميلهاي خويش را سر كار مي آورد براي اينكه به همه فاميل نشان دهد كه او آدم خير و خوبي است ، نه براي اينكه واقعا كار براي فاميل نيازمندي فراهم كرده باشد.

مثال پنج : جهيزيه دخترش را چند برابر تهيه ميكرد ، فقط به خاطر چشم و هم چشمي. او خدا را در نظر نمي گرفت ، در واقع براي خدا زندگي نمي كرد بلكه براي مردم زندگي ميكرد.

مثال شش : در مورد دين خيلي مطالعه مي كرد نه براي اينكه خودش را تزكيه دهد و نفس خويش را پاك كند ، بلكه براي اينكه توي يك مجلس بتواند حرفهاي دهن پركن بزند.

و ...

Thursday, July 02, 2009

نشانه هاي خدا

نشانه هاي زنده خدا در زمان قديم :

چند سال بعد از مرگ پيامبر مسيح ، مردم احتياج به نشانه اي از طرف خدا پيدا كردند ؛ نشانه اي كه دوباره خدا را به ياد آنان بياورد ؛ نشانه اي كه دوباره به مردم يادآوري كند كه خدا هميشه زنده است و از حال همه باخبر است ؛ مردم كم كم داشتند وجود خدا را فراموش مي كردند ، داشتند كم كم جهان بعد از مرگ را فراموش مي كردند ؛ به همين خاطر، خدا نشانه اي را از قبل آماده كرده بود . سيصد سال پيش مقدمات نشانه را فراهم كرده بود. او ياران غار را 300 سال قبل در غار كهف به خواب برده بود و درست بعد از سيصد سال آنان را زنده كرده بود . اين جريان مثل جرقه اي مردم را از خواب بيدار كرد. زيرا خيلي از مردم جو گير شده بودند و داشتند روز آخرت را زير سوال مي بردند. خدا يك معجزه زنده به آنان نشان داد. زماني كه ياران غار از خواب بيدار شدند ، بعضي از مردم آنان را مسخره مي كردند و مي گفتند: بابا سوء تفاهم شده ؛ يك نوع خرافاته!؛ اينها دروغ مي گويند سيصد سال نخوابيده اند همه اش چند روزه! ؛ مي خواهند سر مردم كلاه بگذارند! جالب اين است كه از زمان كشف معجزه رياضي 19 ، دقيقا 300 سال به قيامت (سال 2280 ميلادي) مانده است. يعني دقيقا به اندازه اي كه ياران غار در خواب بودند.جالبتر اين است كه دقيقا 19 عدد در سوره كهف به كار برده شده است (سوره اي كه در مورد ياران غار صحبت مي كند)

نشانه هاي زنده خدا در زمان جديد :

هيچ زمانه اي بدون نشانه نيست. زمان ما نسل كامپيوتر است. خدا نشانه هايي مي فرستد كه توسط رياضي قابل تاييد است و به اين طريق شك و شبهه را از دلهاي پاكان از بين مي برد. رياضي زباني است كه خدا تمام جهان را بر اساس آن ساخته است. مساله چهل سالگي يكي از نشانه هاي خداست براي نسل جديد مثل نشانه ياران غار براي نسل قديم.

كساني كه در زير سن چهل سالگي ميميرند و فرصت كافي جهت پرورش روح خود را ندارند به بهشت زيرين ميروند (46:15). اما بهشت برين به اشخاصي كه ايمان بياورند و پرهيزگار شوند و روح خود را به اندازه كافي پرورش داده اند تخصيص مي يابد. من مطمئنم كه شما براي اولين بار كه اين مقاله را ميخوانيد فورا از خود ميپرسيد كه اگر آن فرد زير چهل سال بميرد و فرد بسيار شرير و جنايتكاري باشد چي ؟ آيا باز هم به بهشت ميرود؟

من هم خودم براي بار اول اين سوال برايم پيش آمد.و اين سوال شما به اين خاطر است كه رحم شما مثل رحم خدا نيست بلكه خدا مهربانترين است ، زيرا ما انسانها بدجنس هستيم و دوست داريم كه همه را به جهنم بيندازيم اما خدا مهربانترين است. زيرا اگر خدا بداند كه فرد استحقاق بهشت را ندارد او را زير چهل سالگي نميميراند. بله به همين سادگي سوال شما حل شد. زيرا خدا خودش ميداند كه چه فردي استحقاق بهشت را دارد و چه كسي استحقاق جهنم را دارد پس اگر فردي شرور باشد و شايسته جهنم باشد خدا نميگذارد قبل از چهل سالگي بميرد. زيرا كه او دقيقاً ميداند چه کسى لياقت به بهشت رفتن را دارد و چه کسى لياقت به جهنم رفتن را دارد. من به اكثر افراد كه اين مورد را گفته ام آنهايي كه زير چهل سال بودند بعد از مقاومت كمي قبول ميكردند اما افراد بالاي چهل سال قادر به پذيرش اين نكته قرآني نبودند!!

اما خداي مهربان مثالي را در قرن حاضر براي ما نماياند.اوايل سال ۱۹۸۹ ميلادى مردى به اسم تودر رابرت باندى بخاطر کشتن چندين زن اعدام شد. همه مردم بر اين عقيده بودند که او يکى از بدجنس ترين جانى هاى تاريخ است. حتي مخالفين حكم اعدام در دنيا نسبت به اعدام اين فرد اعتراضي نشان ندادند، در عوض عده اي جشن هم گرفتند.باندي در سن 31 سالگي محكوم به اعدام شد . اگر اورا در اين سن اعدام ميكردند به بهشت زيرين ميرفت. اما به طور عجيبي اعدام او يازده سال به عقب افتاد. حتي عده اي از روزنامه نگاران اعتراض كردند كه چرا اعدام باندي اينقدر به عقب افتاده است.اما اين طراحي خداي يكتا بود زيرا اين فرد در سن چهل ودو سالگي اعدام شد و به اين خاطر بود كه اين فرد لياقت بهشت را نداشت.باندي يكي از نشانه هايي بود كه اين نكته را تاييد كرد افرادي كه زير چهل سالگي ميميرند به بهشت زيرين ميروند. جالب است كه اسم كامل او داراي 19 حرف است (اسم انگليسي او) و درست يك روز قبل از اعدام اعتراف كرد كه تا حالا 19 زن را كشته است. اين نشانه اي است از طرف خدا براي نسل جديد. كسي كه اين نشانه را رد كند مثل اين است كه در زمان ياران غار ، ياران غار را انكار كند و آنان را مسخره كند.



Friday, October 14, 2005

سن چهل سالگي

سن ۴۰ سالگى :

سن بلوغ از نظر شما چه سني است؟

اگر بچه اي در سن 12 سالگي بميرد بدون اينكه از كلام خدا چيزي شنيده باشد آيا اين بچه بعد از مرگ وارد جهنم شده يا به بهشت خواهد رفت؟ اگر بچه 15 يا 20 ساله بود چي ؟
در چه سني آدمي مسئول عقايد مادر زادي شناخته ميشود؟ تمام مردم دنيا اين سوال را حداقل براي يكبار در طول عمر خود از خود پرسيده اند و اين معمايي است كه تا حالا كسي به جز قرآن نتوانسته است حل كند.
قرآن سن مسئوليت را 40 سالگي تعيين كرده است. هركس قبل از 40 سالگي بميرد به بهشت زيرين خواهد رفت. اگر شخص زير چهل سال ايمانش زياد بود و روح او رشد كرد ممكن است به بهشت برين راه يابد اما در غير آن صورت به بهشت زيرين خواهد رفت.

[46:15] ووصينا الانسن بولديه احسنا حملته امه كرها ووضعته كرها وحمله وفصله ثلثون شهرا حتى اذا بلغ اشده وبلغ اربعين سنة قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي وعلى ولدي وان اعمل صلحا ترضه واصلح لي في ذريتي اني تبت اليك واني من المسلمين
[46:15] ما به انسان سفارش كرديم تا به والدين خود احترام بگذارد، مادرش با دشواري او را حمل كرد، با دشواري او را به دنيا آورد و به مدت سي ماه صميمانه از او مراقبت كرد. هنگامي كه او به بلوغ فكري برسد و چهل ساله شود،* بايد بگويد: "پروردگار من، مرا راهنمايي كن تا شكر نعمت هايي را كه بر من و بر والدينم عطا كرده اي، به جا آورم و اعمال پرهيزكارانه اي كه تو را خوشنود سازد، انجام دهم. بگذار فرزندانم نيز پرهيزكار باشند. من به درگاه تو توبه كرده ام؛ من يك تسليم شده هستم."

[46:16] اولئك الذين نتقبل عنهم احسن ما عملوا ونتجاوز عن سىءاتهم في اصحب الجنة وعد الصدق الذي كانوا يوعدون
[46:16] ما اعمال پرهيزكارانه را ازاينان مي پذيريم و از گناهانشان چشم پوشي مي كنيم. آنها سزاوار بهشت شده اند. اين همان وعده حقيقي است كه به آنها داده شد.

قبل از ادامه بحث راجع به بهشت زيرين و برين لازم است كه آيات قرآني مربوط به آن ذكر شود. زيرا كه خداي مهربان دو نوع بهشت در قرآن ذكر كرده است.

نوع 1- بهشت برين : خصوصيات آن در آيه هاي زير بيان شده است كه خداي بخشنده به دو بهشت برين اشاره كرده است (جنتان) زيرا كه يكي براي جنها و يكي براي انسانهاست.

[55:46] ولمن خاف مقام ربه جنتان
[55:48] ذواتا افنان
[55:50] فيهما عينان تجريان
[55:52] فيهما من كل فكهة زوجان
[55:54] متكءين على فرش بطائنها من استبرق وجنى الجنتين دان
[55:56] فيهن قصرت الطرف لم يطمثهن انس قبلهم ولا جان
[55:58] كانهن الياقوت والمرجان

[55:46] دو باغ براي كساني كه شکوه و جلال پروردگارشان را حرمت مي نهند (يكي براي جنيان و ديگري براي آدميان).
[55:48] سرشار از روزي ها.
[55:50] در آنها دو چشمه روان است.
[55:52] در آنها از هر ميوه اي، دو نوع.
[55:54] در حالي كه روي مبلمان هايي از ساتن تكيه داده اند، ميوه ها در دسترس هستند.
[55:56] هرگز دست هيچ انسان يا جني به جفت هاي زيبايشان نرسيده است.
[55:58] آنها همانند گوهر و مرجانند.

نوع 2- بهشت زيرين : خصوصيات بهشت زيرين هم در آيات زير ذكر شده است خداي مهربان به دو بهشت زيرين اشاره كرده است (يكي براي جنها و يكي براي انسانها)

[55:62] ومن دونهما جنتان
[55:64] مدهامتان
[55:66] فيهما عينان نضاختان
[55:68] فيهما فكهة ونخل ورمان
[55:70] فيهن خيرت حسان
[55:72] حور مقصورت في الخيام
[55:74] لم يطمثهن انس قبلهم ولا جان
[55:76] متكءين على رفرف خضر وعبقري حسان


[55:62] زير آنها دو باغ است (يكي براي جنيان و ديگري براي آدميان).
[55:64] در كنار يكديگر.
[55:66] در آنها چاه هايي است كه با پمپ استخراج مي شوند.
[55:68] در آنها ميوه ها، نخل هاي خرما و انار موجود است.
[55:70] در آنها جفت هاي زيبايي هستند.
[55:72] در خيمه ها نگاهداري شده اند.
[55:74] هرگز دست انسان و يا جني به آنها نرسيده است.
[55:76] آنها روي فرش هاي سبز، در محيطي زيبا استراحت مي كنند.

چگونگي بهشت براي ما قابل درك نيست به همين دليل ما احتياج به مثال داريم . و اين فقط يك نوع تشبيه است.اختلافات بسياري بين بهشت برين و زيرين وجود دارد. اختلافاتي هم كه خدا ذكر كرده است فقط يك نوع مثال است. مثلا در بهشت برين آب به وفور جريان دارد (55:50) در حالي كه در بهشت زيرين آب را بايد به وسيله تلمبه استخراج كرد (55:66).

همسران پاك فورا در بهشت برين به افراد بهشتي تعلق ميگيرند (55:56) اما ساكنين بهشت زيرين بايد خودشان بروند و همسر براي خود بياورند (55:72).

هر چند كه وصف بهشت در گنجايش ذهن ما نيست اما تقريبا من اينطوري فهميدم كه بهشت زيرين شبيه تر به اين دنياست زيرا كه افراد زير چهل سال وارد بهشت زيرين خواهند شد و براي بدست آوردن چيزي بايد تلاش هم از خود نشان دهند مثلا براي انتخاب همسر بايد تلاشي هم بكنند و يا براي استفاده آب بايد آب را استخراج كنند اما در عوض در بهشت برين همه چيز آماده است.با وجود اينها بهشت زيرين هم خود غنيمت است. زيرا فردي كه اينقدر خوشبخت باشد و وارد بهشت زيرين شود و از عذاب دردناك جهنم براي هميشه رهايي يابد بايد خيلي هم خدا را شكر كند كه وارد جهنم نشده است.

[3:185] كل نفس ذائقة الموت وانما توفون اجوركم يوم القيمة فمن زحزح عن النار وادخل الجنة فقد فاز وما الحيوة الدنيا الا متع الغرور
[3:185] هر كسي طعم مرگ را مي چشد، سپس شما پاداش خود را در روز رستاخيز دريافت مي كنيد. همين قدر كه كسي فقط از مرز دوزخ بگذرد و به بهشت وارد شود، به پيروزي عظيمي نائل شده است. زندگي اين دنيا خواب و خيالي بيش نيست.

پس كساني كه در زير سن چهل سالگي ميميرند و فرصت كافي جهت پرورش روح خود ندارند به بهشت زيرين ميروند (46:15). اما بهشت برين به اشخاصي كه ايمان بياورند و پرهيزگار شوند و روح خود را به اندازه كافي پرورش داده اند تخصيص مي يابد.

من مطمئنم كه شما اول بار اين مقاله را ميخوانيد فورا از خود ميپرسيد كه اگر آن فرد زير چهل سال بميرد و اما فرد بسيار شرير و جنايتكاري باشد چي ؟ من هم خودم براي بار اول اين سوال برايم پيش آمد.

و اين سوال شما به اين خاطر است كه رحم شما مثل رحم خدا نيست بلكه خدا مهربانترين است زيرا ما انسانها بدجنس هستيم و دوست داريم كه همه را به جهنم بيندازيم اما خدا مهربانترين است. زيرا اگر خدا بداند كه فرد استحقاق بهشت را ندارد او را زير چهل سالگي نميميراند.
بله به همين سادگي مشكل شما حل شد. زيرا خدا خودش ميداند كه چه فردي استحقاق بهشت را دارد و چه كسي استحقاق جهنم را دارد پس اگر فردي شرور باشد و شايسته جهنم باشد خدا نميگذارد قبل از چهل سالگي بميرد. زيرا كه او دقيقاً ميداند چه کسى لياقت به بهشت رقتن را دارد و چه کسى لياقت به جهنم رفتن را دارد.
من به اكثر افراد كه اين مورد را گفته ام آنهايي كه زير چهل سال بودند بعد از مقاومت كمي قبول ميكردند اما افراد بالاي چهل سال قادر به پذيرش اين نكته قرآني نبودند!!

اما خداي مهربان مثالي را در قرن حاضر براي ما نماياند.اوايل سال ۱۹۸۹ ميلادى مردى به اسم تودر رابرت باندى بخاطر کشتن چندين زن اعدام شد. همه مردم بر اين عقيده بودند که او يکى از بدجنس ترين جانى هاى تاريخ است. حتي مخالفين حكم اعدام در دنيا نسبت به اعدام اين فرد اعتراضي نشان ندادند حتي در عوض عده اي جشن هم گرفتند.باندي در سن 31 سالگي محكوم به اعدام شد . اگر اورا در اين سن اعدام ميكردند به بهشت زيرين ميرفت. اما به طور عجيبي اعدام او يازده سال به عقب افتاد. حتي عده اي از روزنامه نگاران اعتراض كردند كه چرا اعدام باندي اينقدر به عقب افتاده است.اما اين طراحي خداي يكتا بود زيرا اين فرد در سن چهل ودو سالگي اعدام شد و به اين خاطر بود كه اين فرد لياقت بهشت را نداشت.باندي يكي از نشانه هايي بود كه اين نكته را تاييد كرد افرادي كه زير چهل سالگي ميميرند به بهشت زيرين ميروند. جالب است كه اسم كامل او داراي 19 حرف است و درست يك روز قبل از اعدام اعتراف كرد كه تا حالا 19 زن را كشته است.


قابل توجه است که مارتين لوترکينگ و ملکم اکس هر دو درست چند ماه قبل از تولد ۴۰ سالگى خود به قتل رسيدند و خوشبختانه حالا در بهشت زيرين به سر ميبرند.