Counters

Tuesday, January 19, 2010

عذاب دنیایی

عذاب خدا در دنيا چگونه است؟ خداي قادر متعال در سوره القلم مثال زيبايي در اين مورد زده است كه قابل توجه است. داستان عده اي باغ دار است كه داراي باغ پر محصولي بوده اند. باغداران با هم ديگر عهد مي بندند كه صبحگاهان محصولات خود را برداشت كنند و نگذارند كه كسي متوجه برداشت شود ، مخصوصا فقرا و مساكين. آنان نمي خواستند كه از محصولات باغ خويش مقداري را به نيازمندان دهند و نمي خواستند در اين راه نان و نوايي به غير خودشان برسانند و نمي خواستند كه چند فرد ديگر را هم به كار گيرند و به اين طريق نون چند خانواده ديگر را هم فراهم كنند. به باغ خويش مطمئن بودند و به مقدار محصولات باغ اطمينان يافته بودند. موقعيت اجتماعي خويش را براساس باغ بنا كرده بودند. از پول زيادي كه عايدشان مي شد براي خود وجهه و مقامي در جامعه ساخته بودند. پيش مردم و فاميل پز مي دادند. بسيار از وضعيت خويش مطمئن بودند. اما يك روز در طي شب تا دم صبح خداي قادر متعال طوفاني بر باغ فرستاد و آن را كامل بي ثمر ساخت و تمام ميوه ها را از بين برد و درختهاي باغ كامل خشك شد. صاحبان باغ صبحگاه همديگر را صدا زدند تا يواشكي بروند و محصولات را برداشت كنند. آنها پيش خود مي گفتند كه با برداشت محصول ديگر پولدار مي شويم و از فقر نجات پيدا خواهيم كرد. پيش خود برنامه هاي متعددي براي پولها مي ريختند. آنها از اين برنامه ها كامل مطمئن بودند و صد در صد در برداشت محصول شك نمي كردند. اما هنگامي كه به باغ رسيدند و وضعيت طوفان زده را مشاهده كردند ، آثار پشيماني در چهره همه ظاهر شد. باغ كامل نابود شده بود ، نه فقط براي يك سال ، نه فقط ميوه ها ، بلكه درختها هم كامل خشكيده بودند. پيش خود گفتند كه اي واي ديگر هيچي نداريم ، ما چقدر در اشتباه بوديم. در ميان آنها فردي دنيا ديده بود كه مقداري از ديگران پرهيزكارتر بود. به بقيه گفت اي دوستان ما مي بايست خدا را در نظر مي داشتيم. يادتان مي آيد كه حق فقير و مسكين را نمي داديد ، يادتان مي آيد نمي خواستيد كه در درآمد خويش كسي ديگر را هم شريك كنيد ؛ يادتان مي آيد كه نمي خواستيد كه يك بيكار ديگر را هم با خود شريك كنيد ؛ يادتان مي آيد ... همگي گفتند كه واقعا ما از حد تجاوز كرده بوديم و در اين حالت به سرزنش همديگر مي پرداختند و تقصير را گردن همديگر مي انداختند. اين گروه پشيمان بودند و پيش خدا گفتند كه توبه مي كنيم و از خدا تقاضا داريم كه بهتر از اين باغ را به ما عطا كند.

داستاني كه نقل شد نمونه بارزي بود از يك عذاب دنيايي.

[68:33] كذلك العذاب ولعذاب الاءخرة اكبر لو كانوا يعلمون

[68:33] چنين بود مجازات. اما عذاب آخرت بسيار بدتر است، اگر فقط مي دانستند.

اين چنين عذابها براي همه پيش مي آيد .در كل در دنياي فاني دو نوع عذاب وجود دارد كه يكي به عنوان هشدار است مثل عذاب صاحبان باغ كه داستانش در بالا آمد و يكي ديگر عذاب سخت تر كه منجر به نابودي مي شود و عذاب كنندگان در كل نابود مي شوند مثل عذاب قوم لوط و نوح ؛ و ديگر راه برگشتي وجود ندارد.

پس دو نوع عذاب دنيايي داريم:

1- عذاب هشدار مثل عذاب صاحبان باغ در داستان سوره القلم

2- عذاب نهايي مثل عذاب قوم لوط و نوح

عذاب نوع دوم خاتمه دهنده است و عذاب شوندگان براي هميشه بدبخت مي شوند اما عذاب نوع اول يك نوع هشدار است ؛ كساني كه از اين عذاب دنيايي درس مي گيرند و به طرف خدا بر مي گردند و توبه نصوح مي كنند ، خدا آنها را مي بخشد. اما كساني كه عذابهاي نوع اول را بدون توبه و توجه پشت سر مي گذارند ، عذاب نهايي در انتظار آنها خواهد بود و براي هميشه بدبخت مي شوند.

اكثريت مردم ايران خداي يكتا را نمي خوانند و به جاي آن مقدسين خويش را مي خوانند. به همين خاطر مشكلات اقتصادي ، ركود اقتصادي ، فساد اداري ، عدم آزادي هاي مشروع ، كاغذبازي در ادارات، عدم پيشرفت در صنعت و كارهاي بنيادي ، واردات زياد ، صادرات اندك ، بيكاري ، خشكسالي ، بي كفايتي مسئولين و روءسا و صدها مورد ديگر گريبانگير مردم شده است. اينها همه اش عذابهاي نوع يك است و اينها فرصتي است كه خداي بخشنده به آنها مي دهد. اگر مردم از اين عذابها و هشدارها درس نگيرند ، بعد از مدتي عذاب نهايي (نوع دوم) بر آنها نازل خواهد شد.

[68:17] انا بلونهم كما بلونا اصحب الجنة اذ اقسموا ليصرمنها مصبحين

[68:18] ولا يستثنون

[68:19] فطاف عليها طائف من ربك وهم نائمون

[68:20] فاصبحت كالصريم

[68:21] فتنادوا مصبحين

[68:22] ان اغدوا على حرثكم ان كنتم صرمين

[68:23] فانطلقوا وهم يتخفتون

[68:24] ان لا يدخلنها اليوم عليكم مسكين

[68:25] وغدوا على حرد قدرين

[68:26] فلما راوها قالوا انا لضالون

[68:27] بل نحن محرومون

[68:28] قال اوسطهم الم اقل لكم لولا تسبحون

[68:29] قالوا سبحن ربنا انا كنا ظلمين

[68:30] فاقبل بعضهم على بعض يتلومون

[68:31] قالوا يويلنا انا كنا طغين

[68:32] عسى ربنا ان يبدلنا خيرا منها انا الى ربنا رغبون

[68:33] كذلك العذاب ولعذاب الاءخرة اكبر لو كانوا يعلمون

[68:34] ان للمتقين عند ربهم جنت النعيم

[68:17] ما آنان را آزموديم، چنانکه صاحبان آن باغ را آزموديم، کساني که سوگند خورده بودند صبحگاهان محصولات را برداشت خواهند کرد.

[68:18] آنها كاملا مطمئن بودند.

[68:19] در حالي كه آنها خواب بودند از جانب پروردگارت (توفاني) ويران كننده از آنجا گذشت.

[68:20] هنگام صبح، آن باير شده بود.

[68:21] صبحگاه يكديگر را صدا كردند:

[68:22] "بياييد تا محصول را برداشت كنيم."

[68:23] در طول راه، آهسته با يكديگر مي گفتند:

[68:24] كه از اين پس هيچ يك از آنها تهيدست نخواهد بود.

[68:25] آنها از برداشت محصول خود كاملا مطمئن بودند.

[68:26] اما هنگامي كه آن را ديدند، گفتند: "ما چقدر در اشتباه بوديم!

[68:27] "اكنون، هيچ چيز نداريم!"

بايد " انشاءالله " مي گفتند

[68:28] در ميان آنها آن كس كه پرهيزكار بود گفت: "اي كاش (خدا را) تجليل كرده بوديد!"

[68:29] آنها گفتند: "تجليل پروردگارمان را. ما از حد تجاوز كرده ايم."

[68:30] آنها به سرزنش يكديگر پرداختند.

[68:31] آنها گفتند: "واي بر ما. ما گناه كرديم.

[68:32] "باشد كه پروردگارمان بهتر از اين به ما عطا كند. ما به پروردگار خود توبه مي كنيم."

[68:33] چنين بود مجازات. اما عذاب آخرت بسيار بدتر است، اگر فقط مي دانستند.

[68:34] پرهيزكاران نزد پروردگارشان سزاوار باغ هاي فرح بخش شده اند.

Sunday, January 03, 2010

آيا انسان اشرف مخلوقات است؟

همانطور كه ميدانيد ما قبلا در يك دنياي ديگر بوده ايم و در آن دنياي قبلي گول ادعاي شيطان را خورديم و به دو دسته موجودات سركش ( انسانها - جنها ) و دو دسته موجودات مطيع و تسليم (ملائك - جمادات و حيوانات) تقسيم شديم. ملائك فريب شيطان را نخوردند اما جمادات فريب شيطان را خوردند ، اما بلافاصله توبه كردند. جنها و انسانها توبه نكردند. جنها بيشتر به سمت شيطان گرايش دارند و انسانها كمتر از جنها به سمت شيطان گرايش دارند. خداي قادر توانا اين دو گروه را از بهشت بيرون كرد و به آسمان يكم تبعيد كرد تا تحت يك آزمايش ( آخرين آزمايش) قرار گيرند . انسانها در كره زمين آزمايش مي شوند و جنها در محدوده آسمان يكم آزمايش مي شوند. جنها مي توانند در محدوده آسمان يكم حركت كنند و نشانه هاي خدا در آسمان و زمين را ببينند و به سمت خداي يكتا گرايش پيدا كنند. هر انساني در بدو تولد يك جن همنشين با او نيز متولد مي شود. جنها نماينده ايده هاي شيطان هستند و در طول زندگي ، جنها وسوسه هاي شيطان را به ما القا مي كنند و مدام در ذهن ما مشغول وسوسه و ترغيب به انجام گناهان هستند. انسانها به طور متوسط 70 سال عمر مي كنند اما جن همنشين انسان بعد از مرگ انسان آزاد مي شود و چند هزار سال ديگر عمر مي كند. انسانها از بدو تولد يكتاپرست به دنيا مي آيند اما جنها از بدو تولد شيطان پرست به دنيا مي آيند . به همين خاطر خدا سن زيادي به جنها اعطا كرده است تا كه فرصت بيشتري براي برگشت به سوي خدا داشته باشند.

خيلي از مردم نمي دانند كه چرا ما به زمين آمده ايم. نميدانند كه چرا خدا دستور به سجده ملائكه بخاطر آدم داد. بر اين اساس فكر ميكنند كه انسان از ملائك بالاتر است و اشرف مخلوقات است. اما اين ايده كاملا اشتباه است. انسان هيچوقت از ملائك بالاتر نيست. انسان اگر از ملائك بالاتر بود ، وضعش اين نبود. خداي مهربان در آيه اي از قرآن بيان ميدارد كه آدم و حوا بوسيله وسوسه شيطان از بهشت رانده شدند. آنها فكر كردند كه شيطان راست ميگويد. شيطان به آنها گفت : پروردگارتان فقط به اين دليل شما را از اين درخت منع كرد، که شما را از فرشته شدن و دست يافتن به حيات جاودان بازدارد." همانطور كه مي بينيد فرشته شدن ( تكونا ملكين ) يكي از آرزوهاي آدم و حوا بوده است و اين خود نشان ميدهد كه مقام آدم از مقام فرشتگان بالاتر نيست. فرشتگان هيچوقت از امر خدا سرپيچي نمي كنند اما آدم و حوا كردند. يك فرد با پاكي و ترس از خدا مزيت پيدا مي كند.

[7:20] فوسوس لهما الشيطن ليبدي لهما ما وري عنهما من سوءتهما وقال ما نهكما ربكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا ملكين او تكونا من الخلدين

[7:20] شيطان آنها را وسوسه کرد، تا بدن هايشان را که بر آنها پوشيده بود، نمايان کند و گفت: "پروردگارتان فقط به اين دليل شما را از اين درخت منع كرد، که شما را از فرشته شدن و دست يافتن به حيات جاودان بازدارد."

ظواهر زندگي

خيلي از مردم به ظواهر زندگي مي چسبند و خوشبختي را در آن جستجو ميكنند. تصور كنيد كه چند فنجان قهوه را پيش شما مي آورند و به شما تعارف ميكنند. اكثر افراد انتخاب قهوه را براساس زيبايي و شكيل بودن ليوان انتخاب ميكند. كمتر كسي به محتواي ليوانها توجه ميكند. شايد نوع قهوه ها در ليوانها متفاوت باشد و اصلا شايد قهوه نباشد! بيشتر مردم در زندگي خويش ، بيشتر به ليوانها اهميت ميدهند ، كمتر كسي به خود قهوه توجه ميكند. در انتخاب زن و يا شوهر بيشتر به ظاهر و ماديات اهميت مي دهد ، ايمان زياد اهميتي ندارد. براي او اهميت ندارد كه شوهر و يا زن آينده اش چه نظري راجع به خدا دارد. به همين خاطر است كه اكثريت جوانان بعد از ازدواج به بن بست مي رسند و با مشكلات زيادي مواجه مي شوند و در زندگي زناشويي آرامش ندارند.

[30:7] يعلمون ظهرا من الحيوة الدنيا وهم عن الاءخرة هم غفلون

[30:7] آنها فقط به چيزهاي اين دنيا كه براي آنها قابل ديدن است اهميت مي دهند، در حالي كه به كلي از آخرت غافل هستند.

اطمينان به خدا ( کودک به مادرش بازگردانيده شد )

ما بايد به خداي مهربان اطمينان كنيم. بايد به خدا ايمان بياوريم. بايد ايمان داشته باشيم كه با اجراي دستورات خدا به هدف خويش مي رسيم. هر امري از فرامين خدا براي ما يك شفا خواهد بود ، فقط اگر ما به دستورات خدا ايمان داشته باشيم. مثلا اگر شما ايمان داشته باشيد كه دستور خدا در مورد شفا بوسيله عسل ، دستوري است بدون رد خور ؛ در اين حال عسل كار تمام داروها را براي شما ميكند. اما اگر شما نسبت به دستورات خدا سهل انگار باشيد ، نشان مي دهيد كه زياد به خدا اطمينان نداريد و در نتيجه عسل در بهبود شما زياد موثر نيست. خداي مهربان دستور ميدهد كه نماز بخوانيد تا شما را از فحشاء و منكر دور كند. اگر شما به دستورات خدا ايمان قلبي نداشته باشيد ، نماز هم در وضعيت شما تاثيري ايجاد نميكند. خدا به مادر موسي وحي ميكند كه پسرش را به آب بيندازد. مادر موسي فرد مومني بود و به خدا اعتماد كرد و نتيجه اش را هم گرفت. هم بچه اش نجات پيدا كرد و هم بچه اش دوباره به او بازگردانيده شد. اين است مزد ايمان به خدا.

[28:7] واوحينا الى ام موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه في اليم ولا تخافي ولا تحزني انا رادوه اليك وجاعلوه من المرسلين

[28:7] ما به مادر موسي وحي كرديم: "به او شير بده و هرگاه جان او را در خطر ديدي، بدون ترس يا اندوهي او را به رودخانه بينداز. ما او را به تو بازخواهيم گرداند و او را يكي از رسولان قرار خواهيم داد."

[28:12] وحرمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل ادلكم على اهل بيت يكفلونه لكم وهم له نصحون

[28:12] ما او را از پذيرفتن شير هر دايهاي منع كرديم. سپس (خواهر او) گفت: "من مي توانم خانوادهاي را به شما نشان دهم كه مي توانند او را براي شما بزرگ كنند و از او کاملا مراقبت نمايند.

فرصتى براى به يادآوردن خدا: قبل ازخوردن، نام خدا را ذکر کنيد. استفاده از تمام فرصت ها براي ياد کردن از خدا.

يكي از جنبه هاي پرستش خدا ذكر و به ياد داشتن هميشگي خداست. خيلي از مردم اين جنبه از پرستش را فراموش كرده اند. خداي قادر متعال روزي پنج نماز براي ما گذاشته است تاكه روزي پنج بار خدا را بياد آوريم. يك اصل در قرآن وجود دارد و آن اين است كه : هر آنچه كه بيشترين تقدس را در ذهن شما دارد ، و بيشتر از همه دوستش داريد ، خداي شماست. ما بايد خداي قادر متعال را مدام در ذهن خويش داشته باشيم . خدا را هميشه به ياد داشتن مثل يك سپره براي دوري از گناهان. به همين خاطر خداي مهربان ميفرمايد كه قبل از ذبح و غذا خوردن ، خدا را ياد كنيد و او را به خاطر نعمتهايش سپاس گوييد.

[6:119] وما لكم الا تاكلوا مما ذكر اسم الله عليه وقد فصل لكم ما حرم عليكم الا ما اضطررتم اليه وان كثيرا ليضلون باهوائهم بغير علم ان ربك هو اعلم بالمعتدين

[6:119] چرا از آنچه نام خدا بر آن ياد شده است، نمي خوريد؟ او آنچه را برايتان حرام است، با جزئيات کامل بيان کرده است، مگر آنکه ناچار شويد. درواقع، بسياري از مردم بدون دانش، با عقايد شخصي خود، ديگران را گمراه مي کنند. پرورگار تو از متجاوزان کاملا آگاه است.

حتي اگر در آينده قصد انجام كاري را داريد ، بگوييد كه اگر خدا بخواهد. اينجوري مدام در همه چيز خدا را به ياد داريد و مثل يك سپر دفاعي در مقابل شيطان عمل خواهد كرد.

[18:23] نگو كاري را در آينده انجام خواهي داد،

[18:24] بدون آنكه بگويي: "به خواست خدا."* اگر فراموش كردي، فورا پروردگارت را به ياد آور و بگو: "باشد كه پروردگارم مرا ارشاد كند تا بار ديگر بهتر عمل كنم."

بعضي ها منظور از ذكر و ياد خدا را كج فهميده اند. مثلا يك تسبيح دستشان ميگيرند و مدام الله اكبر مي گويند. اما اگر وقتش برسد ، غيبتهاي خويش را هم پشت سر دوستان و مردم ميكنند. اين نشان ميدهد كه ذكر آنها از خدا فقط تقليد كوركورانه است. تقليد كوركورانه هميشه كارها را خراب ميكند. ذكر و نام خدا بايد آگاهانه باشد ؛ نه اينكه براي خواب كردن خود و رياكاري به كار رود. ذكر و ياد خدا يعني اينكه اگر چيزي فروختي و يا خريدي ، خدا را در نظر داشته باشي. اگر به مهماني رفتي ، خدا را به ياد داشته باشي و غيبت نكني و از خدا بترسي و هزاران اگر ديگر.

ابديت بهشت و جهنم

يهوديها فكر ميكردند كه جهنم براي آنها هميشگي نيست. ميگفتند كه آنها به مقدار گناهي كه كرده اند در جهنم مي سوزند ، بعد از آتش بيرون آورده ميشوند و وارد بهشت ميشوند! اين ايده بعد از مدتي در ميان مسلمانان هم رواج پيدا كرد. اما خداي قادر متعال حكيم تر اين حرفهاست. كسي كه استحقاق بهشت را داشته باشد ، مستقيم بدون عذاب وارد بهشت خواهد شد و كسي هم كه استحقاق جهنم را داشته باشد ، براي هميشه وارد جهنم خواهد شد. خداي قادر متعال لفظ خالدين (ابدي) را براي جهنمي ها بكار ميبرد و اين نشان ميدهد كه كسي كه وارد جهنم شود ، ديگر بيرون بيا نيست.

[2:80] وقالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودة قل اتخذتم عند الله عهدا فلن يخلف الله عهده ام تقولون على الله ما لا تعلمون

[2:81] بلى من كسب سيئة واحطت به خطيءته فاولئك اصحب النار هم فيها خلدون

[2:80] بعضي گفته اند: "مدت دوزخ محدود است و جز براي چند روز در آن نخواهيم بود." بگو: "آيا شما از خدا چنين عهدي گرفته ايد- خدا هرگز خلاف عهدش عمل نمي کند- يا از جانب خدا چيزي مي گوييد كه نمي دانيد؟"

[2:81] مسلما، كساني كه گناه مي كنند و با اعمال پليدشان احاطه مي شوند، ساكنان دوزخ خواهند بود؛ آنها تا ابد در آن ماندگارند.

مجددا دقت کنيد که به چه چيز حق تقدم مي دهيد (داستان)

بايد دقت کنيد که چه چيز را در راس قرار مي دهيد در زندگي دنيا. آيا بدست آوردن مال دنيا و ماشين مدل بالا براي شما مهم است يا كمك به فقرا و خويشاوندان.

[17:18] من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصلها مذموما مدحورا

[17:18] هر كس اين زندگي زودگذر را انتخاب كند و به آن اولويت دهد، ما فورا هر آنچه را كه تصميم بگيريم به او خواهيم داد، سپس او را به جهنم محكوم مي كنيم، جايي كه تا ابد زجر مي كشد، حقير و شكست خورده.

[18:46] المال والبنون زينة الحيوة الدنيا والبقيت الصلحت خير عند ربك ثوابا وخير املا

[18:46] پول و فرزندان لذت هاي اين دنيا هستند، اما اعمال پرهيزكارانه از جانب پروردگارت پاداشي جاودانه و اميدي بسيار بهتر در بر دارد.

داستان واقعي (اسم غير واقعي) :

سعيد در خانواده فقيري متولد شده بود. پدر و مادرش از نظر مالي بضاعت چنداني نداشتند. پدرش روزي فقط چند هزار تومان كاسب بود و با همين پول زندگي ساده اي را مي گذراندند. سعيد آدم درسخواني بود و بالاخره وارد دانشگاه شد. با تلاش پدر و مادرش مدرك مهندسيش را اخذ كرد و مشغول كار شد . اما سعيد ، سعيد قبلي نبود. زيرا او در فكر بدست آوردن ماشين آخرين مدل بود. او در فكر گرفتن يك زن با كلاس بود. به همين خاطر پولي كه بدست مي آورد را مدام ذخيره ميكرد و چيز قابل توجهي به پدر و مادرش نميداد. پدر و مادر براي او زحمت كشيده بودند و سعيد مي بايست به آنها كمك ميكرد. سعيد با توجه به اينكه پول خوبي بدست مي آورد ، ولي مشكلاتش چند برابر شده بود. زيرا او در فكر خريدن ماشين مدل بالا و خانه چند صد متري و مد روز بود . حتي زكات اموال بدست آورده را هم پرداخت نميكرد. غافل از اينكه دنيا همينجوري نمي ماند و هميشه شرايط بر وفق مراد نيست. چند سال بعد زن گرفت ، زنش آدم با ايماني نبود و بيشتر به ظواهر زندگي اهميت مي داد. خرجهاي زيادي دست سعيد مي گذاشت ،از قضاي روزگار سعيد كارش كساد شد. بعد از مدتي با زنش اختلاف پيدا كرد و زنش تقاضاي مهريه اش را كرد و سعيد دارو ندارش را از دست داد. بايد دقت کنيد که چه چيز را در راس قرار مي دهيد . اگر ماديات و ظواهر زندگي را در راس امور زندگي خويش قرار مي دهيد ، بعد از مدتي به زمين مي خوريد. اين قاعده دنياست. براي همه اينجوري بوده است و خواهد بود. اگر مي خواهيد كه به زمين نخوريد ، ماديات و ظواهر زندگي را در راس امور قرار ندهيد.

[18:46] پول و فرزندان لذت هاي اين دنيا هستند، اما اعمال پرهيزكارانه از جانب پروردگارت پاداشي جاودانه و اميدي بسيار بهتر در بر دارد.